درست شد و تفكر به تفكر ديالكتيكی تبديل شد . البته حركت به همان نحویكه خود اينها تعبير میكنند وگرنه ما هم قائل به اصل حركت هستيم ، بلكهبنابر تعبير ديالكتيكی از حركت ، كه حركت همان جمع ميان وجود و عدماست حقيقه ، همان جمع ميان نقيضينی كه قدما محال میدانستند . اين حرفیاست كه اينها دارند . به اين مطلب بايد كاملا توجه كرد . حركت و توجيه ثبات بنابر اصالت وجود در سخنان ملا صدرا مطالبی مطرح شده كه اگر چه زمانی آنها را مطرح كردهكه هنوز اين حرفها در دنيا نبوده و اگر هم میبوده هم به گوش ملاصدرانمیرسيد چون زمان او مقارن با زمان دكارت است نه با زمان هگل كه شايديك قرن و نيم از يكديگر فاصله دارند ولی گوئی آن سخنان را برای پيشگيریاين حرفها مطرح كرده است ، يعنی سخنانی بوده كه خود بخود پيشگيری میكردهاست . او از راهی كه خودش طی كرد منتهی شد به اصالت وجود و اعتباريتماهيت . اصالت وجود مسائل زيادی به دنبال خود آورد . و شايد اگر كسیقائل به اصالت ماهيت میشد مجبور بود كه همان حرف هگل را قبول كند .يعنی بنابر اصالت ماهيت شدن توجيه نداشت . يكی از آن مسائل كه لازمهاصالت وجود است ، اين است كه : "
پاورقی : 1 - شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری ( ره ) . 2 - اشاره به مقاله تضاد در فلسفه اسلامی است . |