1 - فرق ميان حمل اولی ذاتی و حمل شايع صناعی 2 - فرق ميان قضيه سالبه المحمول يا معدوله المحمول ، با سالبه واقعیمثلا در مورد اول میگويند : در منطق داريم كلی متواطی مثل انسان ، و كلیمشكك مثل موجود . بعد میپرسند خود متواطی چگونه كلیای است ؟ متواطی ،يعنی متواطی ، خود كلی متواطی است . خوب ، مشكك چطور ؟ خود مشككچگونه كلیای است ؟ پاسخ اين است كه : خود مشكك ، چگونه كلیای است ؟پاسخ اينست كه : خود مشكك ، كلی متواطی است ! ، میگويند اينجاست كهتناقض پيدا میشود ! و حال آنكه علت اين است كه اين آقايان مسئله اختلاف حمل را نفهميدهاند . شبههائی كه از [ عدم ] فرق ميان معدوله و غير معدوله پيدا میشود ما قضيه موجبه داريم ، قضيه سالبه داريم . اگر قضيه سالبه را نشناسيم ،دچار اشتباهات پی در پی میشويم . سالبه واقعی : سالبه واقعی آن است كه میآيد وارد میشود بر موجبه ، اصلاآن را بر میدارد ، زيد قائم میشود : ليس زيد بقائم . سالبه هيچ قيدینمیپذيرد ، همه قيدها در موجبه است . پس اگر بيائيم نفی و ليس را بهمحمول بزنيم بعد دوتائی يعنی نفی باضافه محمول را حمل بر موضوع كنيم ،ديگر اين سالبه واقعی نيست ، اين موجبه است نه سالبه . يك نوع قضيهداريم به نام موجبه معدوله المحمول . اين نوع موجبه ، در بعضی آثار باسالبه مشترك است ولی در عين حال اينها دو قضيه مختلفند و در بعضی جاهافرق میكنند . مقصود شيخ اين است كه اگر " ليس " را پس از " حيث " بياوريمسالبه واقعی نخواهد بود . مثلا در مورد ماهيت انسان فقط وقتی خود ماهيترا بياوريد جواب نعم ، است ، اما هر چه ديگر بياوريد جواب نفی است .اگر بگوئيد " الماهيه من حيث هی ليست الا هی " ، در واقع اين سلب رامثل اينكه در تعريف ذات ماهيت آوردهايم . مثل اينكه بگوئيم ماهيت درحد ذات كلی نيست ، اين كلی نيست يا فلان چيز نيست را در اينجا حمل برذات كردهايم در صورتی كه |