اميريه تصادف كردند . در اينجا میگوئيم " اتفاقا " ، زيرا لازمه هيچيك از حركتها اين تصادف نيست . اينجا است كه میگويند بسياری ازحوادث عالم باتفاق رخ میدهد . شايد تمام عالم باتفاق رخ داده باشد .حال اين مسأله در مورد عالم طبيعت مطرح میشود كه مثلا اينكه اين درختبه اين حد رسيده است و اين مسيری را كه طی كرده است آيا از قبيل حركتاتوبوس است از ميدان شاه و رسيدن به گمرك كه نتيجه لازم است و يا ازقبيل آن تصادف است ؟ در طبيعت ، آيا از همان سلول اول يا قبل از آن ،در بطن طبيعت ، اين غايت بوده است كه به انسان برسد و يا اينكه يكطبيعت از مسيری میرفته و طبيعتی ديگر از مسير ديگر میرفته و اينها بهمبرخورد كردهاند و چيزهائی را بطور اتفاقی ايجاد كردهاند ؟ . . .5 - مسأله ديگر هم مسأله عبث است . اشكالات راجع به مسأله غايت را مطرح كرديم ، اكنون به پاسخ آنهامیپردازيم : 1 - مسأله اتفاق : شيخ میگويد بحث اتفاق را در طبيعيات مطرح كردهايمو در اينجا ديگر بحث نمیكنيم . ولی ما بحث اتفاق را در همين جا میآوريم: در مورد اتفاق ، شبهه اين است كه در خارج چيزهائی هست كه تحت تأثيرعلل تصادفی بوجود میآيد . پاسخ اين شبهه اين است كه در مورد اين اموراتفاقی و تصادفی مقدمهای كه منتهی به اين غايت بخصوص بشود وجود ندارد ،يعنی يك ذوالغايهای وجود ندارد كه بگوئيم فلان چيز منتهی به اينجا شد .2 - مسأله عبث : اشكال ديگر در مورد عبث است . اين اشكال را به اينصورت میتوانيم مطرح كنيم كه البته شيخ و اينها به اين صورت مطرحنكردهاند كه اصولا گذشته از آنكه علت غائی فقط در مورد اعمال اختياریانسان است |