الفصل السادس فی تعريف الفصل وتحقيقه بحث فصل : آنچه در باب جنس يا نوع گفتيم طبعا فصل را هم معرفی میكند. گفتيم نوع ماهيت متحصل بالذات است ، اما ماهيت جنس بتبع چيز ديگرموجود است كه آن چيز را فصل گويند . مطلبی كه در اينجا بايد ذكر كردآنست كه مثلا در مورد انسان ، " ناطق " فصل است نه " نطق " ، و درمورد حيوان ، " حساس " فصل است نه حس ، يعنی كلمه مشتق ، فصل استنه مبدأ اشتقاق . شيخ بعد مسأله نسبه مهمتری را مورد بحث قرار میدهد و آن اينكه :اين حكماء همه ماهيات را داخل در مقولات میدانند يعنی آنها را دستهبندی میكند و هر دستهای را داخل در مقولهای قرار میدهند ، اين مسلم است، ولی اختلاف در تعداد مقولات است . برخی حكماء آنها را ده تا و برخیمانند شيخ اشراق پنج تا و . . . میدانند . حال كه چنين است اين اشكال ياسؤال مطرح میشود كه فصول داخل در چه مقولهای هستند ؟ ممكن است كسی بگويدكه هر فصلی در مقوله مربوط به خودش خواهد بود . ولی اين سخن موجب اشكالمیگردد ، زيرا مثلا اگر بگوئيم فصل انسان داخل در مقوله جوهر است معنیاين سخن اين است كه جوهر جنس الاجناس آن است ( زيرا معنی داخل بودنشیء در مقوله همين است ) در اين صورت لازم میآيد كه خود اين فصل ، جنسو فصل داشته باشد . اكنون نقل كلام در فصل فصل میكنيم و همينطور الخ كه بهتسلسل میانجامد . ممكن است كسی بگويد چرا اين اشكال را در مورد جنسمطرح نمیكنيد كه بگوئيد لازم میآيد جنس ، جنس و فصل داشته باشد و آنگاه |