عشره يعنی همان ده تا وحدت ، مجموع ده وحدت . كما اينكه وحدت و وحدتمیشود دو تائی ، وحدت و وحدت و وحدت میشود سه تائی . هر عددی ماهيتشعبارتست از مجموع وحدات ، مرتبهای از مراتب مجموع وحدات . وقتیوحدات جمع شوند مراتب دارند ، هر مرتبهای از جمع وحدات ماهيت يك عددرا تشكيل میدهد . ولی هر يك از اين مراتب ممكن است هزاران حكم داشتهباشد . مثلا همانطور كه گفتيم عدد ده حاصل جمع دو پنج تا هست ، حاصل جمعيك چهار تا و شش تا ، حاصل جمع يك سه تا و هفت تا ، و حاصل و جمع يكدو تا و هشت تا نيز هست . خاصيت ديگرش اينست كه يك دوم بيست تا ،يك سوم سی تا هم میباشد . اينها همه نسبتها و احكامی است كه عدد عشرهپيدا میكند ، نه اينكه ماهيت عشره اينست كه مثلا نصف بيست تا است .پس در جواب كسی كه سؤال میكند : عشره ما هو ؟ نمیتوان گفت : نصفبيست تا ، يا ثلث سی تا . اينها احكام و لوازم ده تا است . مطابق قولاين گروه حتی اين احكام و لوازم هم بر اعداد بار نمیشود . مطابق اين نظردرست نيست كه بگوئيم ده تائی دو پنج تائی است و دو پنج تا از لوازم دهتا است . چون پنج تائی از چيزهائی تشكيل شده غير از چيزهائی كه ده تائیاز آنها تشكيل شده است . " و يلزم أن تكون آحاد الخماسيه اذا كانت جزء عشره مخالفه لاحادها اذاكانت جزؤ خمسه عشر ، لكنهم عساهم يقولون : ان الخماسيه التی فی خمسه عشرغير الخماسيه التی فی العشاريه البسيطه ، لانها خماسيه عشاريه هی جزء منخمسه عشر ، فيلزم أن تكون العشاريه اذا اضيف اليها الخماسيه لا تصير خمسهعشر أو تستحيل آحادها وذلك كله محال " . [ و نيز لازم میآيد كه وحدتهای در خماسيه وقتی كه خماسيه جزء ده تائیاست با وحدتهای آن وقتی كه جزء پانزده تائی است مخالف باشد ] . ولیممكن است آنها اين حرف را قبول كنند و بگويند آن پنج تائی كه در دهتائی تنها و بسيطه است غير از پنج تائی است كه در پانزده تائی است ،زيرا آن خماسيهای كه در خمسه عشر است خماسيه عشاريهای است كه آن عشاريهجزئی از خمسه عشر |