اشكال خود را وارد میكند . قبلا گفتيم كه آنهائی كه به تعليميات قائلهستند ، بعضی از آنها به عدد مجرد عقيده دارند و بعضی ديگر قائل به عددمجرد نيستند ( كه بعضی از محشين هم در اينجا در باب عدد تعليمی و عددعددی گفتهاند منظور از عدد تعليمی عدد مثالی و عدد مجرد است و عدد مفارقاست . شايد همينجور باشد ، نفی نمیكنيم . ولی اين بار عبارت شيخ كهمیگويد آنها در باب پيدايش عدد از وحدت سه نظريه دارند نمیسازد . شيخنگفته است كه آنها در باب پيدايش مفارقات از وحدت يك نظر دارند ودر باب پيدايش غير مفارقات نظر ديگری . اينست كه ما نمیتوانيم باوركنيم كه بيان محشين در توجيه عبارت شيخ بيان درستی باشد ) . بهرحال ،شيخ میگويد شما كه عدد را مبدأ برای اين حقايق میدانيد ، اين حقايق يامتناهی است يا غير متناهی . مثلا حقيقت مفارق اول را عدد يك بدانيم ، ومفارق دوم را عدد دو ، و مفارق سوم و چهارم را عدد سه و چهار ، و به همينترتيب بالا برويم . عقول و مجردات كه اسم و نشان ندارند كه ما از رویشمارهشان آنها را بشناسيم مثلا بگوئيم عقل شماره فلان ، عقل شماره فلان تااينكه برسيم به عقل شماره يك ميليون . حالا شيخ میگويد اين يا متناهیاست يا نامتناهی . اگر بگوئيم متناهی است ، يعنی اينكه اين مجردات كهاز عدد تشكيل شدهاند ، اينها وقتی رسيد به يك ميليون و پانصد و نود وهشت هزار و چهارصد و بيست و پنج واحد ، ديگر متوقف میشود و نمیتواندبالاتر برود . میپرسيم : چرا ؟ دليلی نمیتواند داشته باشد كه متوقف شود .در صورتی كه عدد كه سازنده اين حقايق است نسبتش با مادون و مافوق هر دويكی است ، حقيقت همه عدد است ، اينها حقيقتی غير از خود عدد ندارند ،تحقق يافتن هر عددی مبدأ غير از خود عدد ندارد . آنوقت چه دليلی میتواندداشته باشد كه عدد ذكر شده تحقق پيدا كرده اما عدد بعد تحقق پيدا نكردهاست ؟ [ فرض نامحدود بودن مفارقات ] ممكن است كسی بگويد كه اين مجردات و مفارقات غير متناهی است ، يعنیاعداد غيرمتناهی است . شيخ میگويد لازمه اين حرف اين است كه صور |