حكم عقل و به اعتبار اينكه " بايد " روی آن آمده عنوان فضيلت به خودشمیگيرد . سؤال : . . . جواب : اول است بدون شك و لهذا جزء مشهورات است . و به همين جهتفلاسفه بر متكلمين ايراد میگيرند كه چرا مبادی حسن و قبح را در مبادیبرهان اخذ میكنند . اينها از مفاهيم مشهوری و اعتباری است . عنوان "بايد " را ذهن اختراع میكند و روی فعلی میآورد و میگويد اين فعل بايدانجام شود ، كه در اين صورت اسمش را فضيلت میگذارند . و آن فعلی را كهذهن عنوان " نبايد " رويش گذاشت ، رذيلت میشود . پس اولا فضيلت و رذيلت جنس نيستند . ما اگر بخواهيم در اين مواردجنس را بدست آوريم بايد ببينيم مثلا شجاعت از چه مقولهای است ، كه ازمقوله كيفيت است . بعد ببينيم جبن از چه مقولهای است ؟ آيا جبن هم ازمقوله كيف است ؟ آيا هر دو از كيفيات نفسانيه هستند ؟ آيا در جنسقريب با يكديگر شركت دارند ؟ آيا بينهما غايه الخلاف هست يا نيست ؟چون شرط میكنند كه بين آنها غايه الخلاف باشد . اگر چنين شرايطی بودمیگوئيم اينها ضدين هستند ، و اگر نبود كه ضدين محسوب نمیشوند . ولی بهرحال ، اگر به اينها ضدين هم بگوييم و چنانكه بعد میآيد نخواهيم گفت جنسآنها فضيلت و رذيلت نيست ، كيفيت خاص نفسانی است ، و كيفياتنفسانی كه با يكديگر جنگ و تضاد ندارند . فضيلت و رذيلت با همناسازگارند نه كيفيت نفسانی كه جنس مشترك آندو است . نه تنها میگوئيم بين شجاعت و تهور يا جبن تضاد نيست ، بلكه در عينحال نوعی مشابهت ميان آنها است . ببينيد ، يك اصل ديگری را بايد ذكركنم : ضد واحد آيا ضد واحد ، واحد است يا ممكن است كه ضد واحد كثير باشد ؟ يعنی آيايك شیء میتواند چند ضد داشته باشد ؟ در باب نقيض شك نداريم كه هر |