معلوليت را انكار كند . بلكه يك مطلب هست كه از ناخن زدنهای متكلمين است كه ما مكررگفتهايم كه ناخنهائی كه متكلمين به فلاسفه و سخنان ايشان زدهاند بسياربسيار مفيد واقع شده يعنی مباحث را پيش برده اگر چه حرف خودشان همحرف صحيحی نبوده ولی سبب حرفهای خوب فلاسفه شدهاند . مطلب اينستكه ممكن است كسی بگويد : ادل دليل بر امكان شیء وقوع شیءاست . اين حرفی است كه امروزیها هم دارند میگويند . میگويند ما مشاهدهمیكنيم كه در جاهائی بدون اينكه علت تامه وجود داشته باشد معلول وجودپيدا میكند . بدون اينكه مرجحی وجود داشته باشد يك طرف وجود پيدا میكند. منتهی متكلمين كه مثال میزدند امور عادی زندگی را مثال میزدند و اينهامثال تجربی خيلی دقيق علمی میزنند . ولی در هر حال هر دو متكی برمشاهدهاند . آنها میگفتند در موارد بسياری برای انسان بعنوان يك فاعل مختار اتفاقمیافتد كه در انتخاب دو فعل در شرايط متساوی قرار میگيرد مثل يك آدمگرسنهای كه به يك نان احتياج دارد و دو نان در مقابل او میگذارند و اوبايد يكی از آندو را انتخاب كند . آيا او میگويد اگر يكی از اينها راانتخاب كنم ترجيح بلامرجح لازم میشود و میايستد و در انتخاب يكی از آنهاهمچنان مردد میماند ؟ يا در " طريقی الهارب " ، آيا يك آدمی كه دزددنبالش كرده يا درنده دنبالش كرده و او دارد بسرعت میدو د و يك دفعهبر سر دو راهی میرسد ، دو راهی كه از نظر رسيدن به مقصد و پناهگاههيچكدام برای او فرقی نمیكند ، حالا سر دو راهی میايستد كه ترجيح بلامرجحلازم است ؟ نه بالاخره انسان يكی از دو راه را انتخاب میكند و بيك طرفمیچرخد بدون اينكه ضرورتی باشد ميان اين |