نوادر مكرر نمیشود و انواع غالبا محفوظاند ؟ افعال بی رويه هم غايت دارند و دليل بر اينكه امور طبيعی غايتی دارد اينست كه هر گاه معارضی ياقصوری در طبيعت ببينيم به صنعت به او مدد میرسانيم چنانكه طبيب معتقداست كه اگر عارض ، زايل يا قوه زياد شد طبيعت متوجه خير و صحت میشودو از روی اين اساس معالجه میكند . و اگر هم طبيعت رويه نداشته باشد بازنمیتوانيم حكم كنيم كه فعلی كه از او صادر میشود بی غايت است زيرا كهرويه برای اين نيست كه كار را صاحب غايت كند بلكه برای آن است كه ازميان كارهائی كه اختيار آنها ممكن است و هر كدام غايتی مخصوص به خوددارد آنرا كه بايد اختيار كند معين نمايد . پس رويه برای تخصيص كاراست نه برای غايت دادن به كار . و اگر نفس دواعی و عوارض مختلفگوناگون نداشت هميشه كارها يكسان و بر يك روش و بدون رويه از او صادرمیشد . و اين فقره از ملاحظه صناعتهای انسانی مبرهن میشود كه بيشك عمل بهصنعت غايتی دارد اما همين كه برای صاحب صنعت ملكه حاصل شد ديگر برایآن عمل محتاج به رويه نيست بلكه كار به جائی میرسد كه اگر بخواهد رويهبخرج دهد از كار باز میماند و با آن كه در آن صنعت ماهر است برای اوترديد و كندی دست میدهد چنانكه كسی كه كتابت میكند يا ساز میزند اگر دريكی يكی از حروف يا نغمات بنای رويه را گذاشته بر آنها توقف كندنمیتواند كار را صورت دهد مگر اينكه در ابتدای عمل باشد در حينی كهمیخواهد آنرا قصد كند ولی بعد از عمل اول كه از روی رويه واقع میشودكارهای ديگر را كه بر آن مبتنی است بی رويه انجام میدهد . و از همين حالرا دارد كه تشبث كسيكه میلغزد به چيزی كه او را از افتادن نگهدارد ، وخاراندن انگشت عضوی را كه خارش پيدا میكند ، كه در اين موارد شخص بدونفكر و رويه و بدون اينكه صورت فعلی را كه میكند به خيال آورد كار میكند. و از اين واضحتر قوه نفس است در حركت دادن اعضائی كه تحريك آنها رااختيار كرده و علم به آن دارد . چه ، تحريك او بالذات و بلاواسطه نيستبلكه در واقع نفس ، وترها و |