برای اينكه مركبات بوجود بيايند عناصر لازم است ، همين عناصرند كه منشأاين خيراتند و هر عنصری در ذات خود لوازم و خواص و آثاری دارد . همينآتش كه خود نقش اساسی در عالم دارد كه اگر آنرا بگيريم خيلی چيزهانمیتواند بوجود بيايد ، همين آتش كه خاصيت احتراق دارد از لوازمش ايناست كه اشياء را میسوزاند ، ولو شما بدن صالحين را در آن قرار دهيد .اينها غايات بالعرض از نوع مقارن هستند . به بحث اصلی خود باز گرديم : ما اصلا بحث ضروری را مطرح كرديم برایتفكيك بين غايت و امر لازم ضروری و فرق ميان غرض و منفعت . فرق استميان غرض و منفعت . منفعت عبارت است از آثاری كه منظور اصلی نيستندولی استطرادا مترتب بر فعل میگردند . پس فرق است ميان هدف و آنچه كهمترتب میشود بر آن هدف ، كه هدف نيست ولی ضروری است . 4 - مسأله كون و فساد : تا كنون سه اشكال از اشكالات وارد بر نظريهغايت را مطرح كرده و پاسخ داديم ، اكنون به اشكال چهارم كه مسأله كون وفساد است میپردازيم . شيخ میگويد از جمله مثالهای معارض ، " كون وفساد " بود كه به تعبير ديگر اشكال موت و حيات است . اصل اشكال ازاين قرار است كه میگويند فساد كه نمیتواند غايت كون باشد يا عدم كهنمیتواند هدف حيات باشد . اگر بگوئيم غايت ، كون بعدی پس از اين فساداست باز نقل كلام به آن میكنيم ، آن هم كه فاسد میشود . . . ، غا يت درغايت میشود و به ما يسكن لديه نمیانجامد . شيخ در جواب اين اشكال سه پاسخ میدهد : 1 - جواب اول شيخ اين است كه طبع الكل ، هدفش فرد نيست ، كثرتنيست ، بلكه هدفش ابقاء نوع است ، میخواهد انسان ، درخت ، نهال رویزمين باشد . در ماوراء طبيعت ، نوع را با فرد میتوان حفظ كرد ولی درطبيعت نمیشود با فرد ، نوع را حفظ كرد بلكه بايد افراد متعاقب يكديگربيايند . مثل باغبانی كه گل بخصوصی را میخواهد داشته باشد ، پس اين گلبخصوص هدف نيست ، گل بعدی هم هدف نيست . اگر ممكن بود كه همين گلهایاولی برای ابد باقی بودند او به هدفش رسيده بود ولی در عالم كون و فساداين ابديت ممكن نيست . |