اتفاقی كه پيشتر گفتيم كه غايت بالعرض باشد ؟ يعنی غايات بالعرض وحوادثی كه نتيجه اتفاقات و غايات بالعرض هستند منجر به اين حادثهبشوند . فرض كنيد كه مثلا يك خانواده حركت میكنند از يك شهرستان بروند مكه .يك خانواده ديگر هم از شهرستان ديگری حركت میكنند كه به مكه بروند .اين خانواده پسری دارند و آن خانواده دختری . اتفاقا در آنجا در يك خانهو در يك ساختمان قرار بگيرند و بعد آشنا بشوند و بعد اين پسر و دختريكديگر را میخواهند ، خواستگاری میكنند ، ازدواج میكنند و از اينها بچهایبوجود میآيد . در اينجا نمیشود گفت كه اين خانواده پسر كه از اينجاحركت كردند هدف طبيعت در اينجا اين بوده كه در مكه با آن خانوادهملاقات كنند . بلكه آنها يك هدف داشتند ، اينها هم يك هدف داشتند ،هدفی جداگانه ولی بعد يك اتفاق سبب میشود اينها با يكديگر تلاقی كنند واز آن تلاقی اتفاقی ، اين ازدواج پيدا میشود و بعد اينكه اين نطفه در اينرحم رشد پيدا كند پيش میآيد . بنابراين ، اين جهات را كه میگوئيم اتفاقی ، از جنبه غائيت میگوئيمنه از جنبه علل فاعلی ، از جنبه علل فاعلی ضرورت است ، يعنی اگر يكنيروئی از بالا نگاه كند ، آن نيروئی كه تمام اين علل و عناصر را ، تماماين سلسله علل و معلولات را او تنظيم كرده است ، يا زير نظر او تنظيمشده است ، يا لااقل از نظر او از ازل اين ضرورت وجود دارد كه اينخانواده حركت كنند و آن خانواده هم حركت كنند در فلان نقطه بهم برسندبعد منجر به آن ازدواج بشود ، آن حساب ديگری است . شايد در حسابهای بالا، در نظم دادن به مجموعه علل و معلولات يك حسابی در كار باشد كه مخصوصااينها به يكديگر برسند . اين مطلب ديگری است . ما از نظر خود طبيعت ،از پائين بخواهيم نگاه كنيم میگوئيم در اينجا ضرورت هست ، غايت همهست ، ولی غايت بالعرض نه غايت بالذات ولی از نظر كلی غايت بالذاتاست . شيخ میگويد ما اول مسامحه میكنيم و میگوئيم ما وجود اتفاقی را به اينمعنا ( غايت بالعرض بودن ) در بعضی موارد منكر نمیشويم . ولی آن نسبتبه افراد است نه نسبت به كلی . پس طبيعت هميشه هدف دارد و هدفطبيعت كلی |