در بعضی نسخهها بجای " حيزا علی حده " ، " جزءا علی حده " است ،كه جزء نمیتواند معنی داشته باشد . اگر همان حيز باشد ، منظور اين استكه سطح و خط هر يك حيزی جداگانه دارند ، حال آنكه از نظر شيخ سطح و خطحيزی جدای از حيز خود جسم ندارند . حيز يعنی مكانی كه شیء اشغال میكند .آنها چون سطح و خط را مبدأ جسم میدانستند و جسم را تشكيل شده از آنها ،برای سطح و خط حيز هم قائل بودند . اينكه گفتهاند وحدت و هويت متلازمند يا مترادف ، منظور از هويت همانوجود است . پيدا شدن عدد از وحدت راجع به اينكه عدد چگونه از وحدت انشاء میشود و پيدا میشود سه جورگفتهاند : " أحدها علی وجه العددی . والثانی علی وجه العدد التعليمی . والثالثعلی وجه التكرار . أما وجه العدد العددی فجعلوا الوحده فی أول الترتيب ،ثم الثنائيه ، ثم الثلاثيه . وأما العدد التعليمی : فجعلوا الوحده مبدأ ،ثم الثانی ، ثم الثالث ، فرتبوا العدد علی توالی وحده وحده . وأماالثالث فجعلوا انشاء العدد بتكرار وحده بعينها لا باضافه اخری اليها " .ببينيم مقصود از عدد عددی و عدد تعليمی چيست و چه فرقی با يكديگردارند ؟ آيا میخواهد فرقی بگذارد ميان يك و دو و سه و چهار با يكم و دومو سوم و چهارم ؟ آيا يكی را عدد عددی ناميده و ديگری را عدد تعليمی ؟ دريك جا میگويد : ثم الثنائيه ثم الثلاثيه و در جای ديگر میگويد : ثمالثانی ثم الثالث . بنظر میرسد چنين باشد : در يك وجه كه اسمش عددالعددی است ، وحدت اساسا مبدئيت ندارد بلكه خودش اولين عدد است . واز جنبه تعليمی وحدت مبدئيت دارد . در كتاب شهرستانی هم خوانديم كهاينها گاهی وحدت و واحد را داخل در عدد دانستهاند و گاهی خارج از عدد .پس بنابر وجه عدد العددی وحدت |