امكان است : امكان دارد وجود پيدا كند ، امكان دارد وجود پيدا نكند .پس چرا با وجود امكان ، وجود پيدا میكند ؟ میشود ترجح بلامرجح . شباهت ميان نظرات متكلمين و امروزیها در باب عليت متكلمين ما هم همين اصلی را كه امروز در فيزيك جديد میگويند قبلاگفتهاند . متكلمين عليت و فاعليت را قبول كردند ولی ضرورت عليت ومعلوليت را انكار كردهاند . آنها يك قدم هم جلوتر رفتهاند و گفتهاندترتب معلول بر علت ضروری نيست ولی وقتی علت پيدا میشود با وقتی كهپيدا نمیشود علی السويه نيست " اولويت " و ارجحيتی برای وجودش پيداشده است . لهذا بيش از 50 درصد ، معلول وجود پيدا میكند و كمتر از 50درصد را هم در مباحث اولويت مفصل بحث كرديم ، اولويت تام و اولويتغير تام همه را بحث كرديم . اما در اولويت هم اگر منتهی به ضرورت نشود و با فرض رجحان باز امكانعدم برای معلول باشد ، و به تعبير ديگر سد باب اعدام بر معلول نشود محالاست كه معلول وجود پيدا كند . بنابراين شيخ میگويد آنجا كه شما میگوئيد فاعل اكثرا علت است ، اگرقبول كنيد كه در مواردی كه علت اكثرا علت است بدان جهت است كه يكشرط و عدم المانعی وجود دارد ، پس قبول كرديد كه علت ما آن شیء است باآن شرط و عدم المانع . ولی اگر بگوئيد نه علت خود اين است ولی لازمنيست معلول بر علت مترتب شود . میگويد پس در واقع عليت و عدم عليتهيچكدام نسبت به يكديگر رجحان پيدا نمیكنند . به عبارت ديگر عليت مساوی است با ضرورت عليت و معلوليت . اين دواز يكديگر تفكيكپذير نيستند محال است كسی بتواند قائل شود كه اصل عليترا بپذيرد و لی ضرورت عليت و |