نباشد میشود عدد يك . وحدت را وقتی به ضميمه وحدت ديگر ، يعنی بشرطشیء اعتبار كنيم و بشرط لا از وحدت سوم ، میشود ثنائيه . و اگر بار ديگروحدت را بشرط شیء با وحدتی و وحدتی اعتبار كنيم و بشرط لا از وحدت ديگر، میشود ثلاثيه . پس اين حرف غلط است كه بگوئيم وحدتی كه در ثنائيهاست غير از وحدتی است كه واحد را تشكيل میدهد . از همين جا شيخ وارد اشكالات ديگری در اطراف همين نظر غلط میشود ومیگويد : لازمه اين بيان اينست كه بگوئيم دروغ است كه عدد ده از دو پنجتا درست شده است . برای اينكه پنج تائی كه در ده تائی است غير از پنجتائی است كه خودش عدد مستقلی است . و اگر پانزده تا را در نظر بگيريم، ده تای ضمن آن غير از ده تائی است كه خودش عدد مستقلی است و پنجتائی ضمن آن غير از پنج تائی است كه عدد مستقلی است . شيخ ايرادهایديگری از همين قبيل را مطرح میكند . [ شرح و توضيح متن ] " و يلزم القائلين بالعدد العددی المركبين منها صور الطبيعيات أنيعملوا أحد شيئين ( 1 ) : اما أن يجعلوا للعدد المفارق الموجود نهايه ،فيكون تناهيه عند حد من الحدود دون غيره من الاختراع الذی لا محصول له " .كسانی كه در مقابل عدد تعليمی و علی وجه التكرار قائل به " علی وجهالعدد العددی " شدند و معتقدند كه تركيب عالم طبيعت و ماهيت آن جزعدد چيز ديگری نيست ، اينها مجبورند يكی از دو كار را بكنند : يا بايدبرای اين اعداد كه وجودهای مجرد و مثالی دارند تناهی قائل شوند ، كه دراين صورت حرف بدون دليل و بدون منطق است . اگر هر حقيقتی و هر مفارقیتحقق يك عدد است ديگر دليل ندارد كه به يك عدد كه برسد در همان جامتوقف شود و ديگر بالاتر نداشتهپاورقی : 1 - " أن يعملوا أحد شيئين " ، يعنی مجبورند يكی از دو كار را بكنند. اين تعبير فارسی است كه به زبان عربی گفته شده است . خود عربهيچوقت نمیگويد أن يعملوا أحد شيئين . |