را تجزيه میكند ، ماده را تركيب میكند ، آنچه را كه لازم دارد میگيرد وآنچه را لازم ندارد پس میدهد . طبيعت بصورت يك نيرو وجود دارد . البته اين در جمادات آنقدرها روشننيست كه در نباتات و در آنجا كه حيات وجود دارد بخوبی نمودار است . واين نشان میدهد كه حيات يك نيروئی است مسلط بر ماده نه نيروئی ناشی ازضرورت ماده . اگر نيروئی باشد كه ناشی از ضرورت ماده باشد معنايش ايناست كه ماده در هر وضعی كه باشد جبرا و صد در صد حيات را تابع خودشمیكند . و اگر حيات حاكم بر ماده باشد معنايش اين است كه حيات در هرجا كه قرار گرفت ماده را آنچنان شكل میدهد و صورت میدهد كه خودشبخواهد . البته اين مطلب مسلم است كه هم ماده در صورت اثر دارد و همصورت در ماده . ما فقط میخواهيم در اينجا اين مطلب را نفی كنيم كه چنيننيست كه صورت يك ضرورت و لازمه جبری ماده باشد كه آن مثالهائی را كهما گفتيم آن مثالها در اينجا وفق بدهد . میگوئيم آن شكلها و صورتها ، اينطبيعت كه ما در اينجا میبينيم اينها ضرورتهای جبری ماده نيستند ، بلكهخود اين صورت میآيد و در ماده اثر میگذارد . اين كتاب " راز آفرينشانسان " نوشته كرسی موريسن ، از جهت نشان دادن اين نيروی فعال حياتكتاب خوبی است . از اين جهت كه حيات نيروئی است مسلط بر ماده نهتحت تسلط ماده . كتابهای زيست شناسی كه مسئله هدفداری حيات را مطرحمیكنند همين مطلب را نشان میدهند كه حيات نيروئی است مسلط بر مركبخود و اين مركب را به آن شكلی كه میخواهد و برای هدفی كه میخواهد درمیآورد ، نه يك امری كه مقهور وضع اولی و اصلی ماده باشد كه ماده بهرجائی كه قهرا و كور كورانه كشيده شود صورت را هم به دنبال خود بكشد . غايات امور طبيعی خير و كمال است شيخ میفرمايد از جمله چيزهائی كه ظاهر و واضح است اين است كه تمامغايات طبيعت ، برای طبيعت خير و كمال است و مفيد است ، و غاياتضاره غايات حقيقی طبيعت نيستند و غايات بالعرض هستند . و به عبارتديگر آنچه را |