میگويند اين شخص آدم خوش شانسی است آدم خوش بختی است . نقطه مقابل آن ، بعضی افراد را میگويند افراد بدشانس ، جريان كارها درمورد آنها برعكس است ، به هر دری آنها میروند میبينند آن در بسته شدهاست .
بدبخت اگر مسجد و آدينه بسازد |
يا سقف فرود آيدو يا قبله كج آيد |
بخت هم چيزی است كه اختيارش با انسان نيست ، او حاكم بر انسان استنه انسان حاكم بر او . از اين جهت میگويند :
گليم بخت كسی را كه بافتند سياه |
به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد |
در ادبيات فارسی سخن از بخت بسيار آمده است . خوشبختی ، بدبختی و در شعر مثنوی هم آمده كه : راست گفت آنكس كهگفت : تو بخواب بگذار بختت بيدار باشد . انسان اگر بختش بيدار باشدخودش هم بخوابد او كارش را میكند و اگر بخت انسان خواب باشد يا بختبد داشته باشد ، ولو خودش بيدار باشد كاری نمیكند و كاری از او برنمیآيد . يعنی بخت را بعنوان يك علت فاعلی مطرح میكنند و داخل در بابعلت فاعلی میشود . نظر به اينكه بخت در همان مواردی معمولا گفته میشود كه علل تصادفی واتفاقی در آنجا كارگر است ، از اين جهت ، بحث بخت و اتفاق در يك جاذكر میشود ، منتهی آن موارد اگر موردی باشد كه اكثرا به نفع شخص است ازآن تعبير به بخت میكنند ، بخت خوب . و اگر به ضرر انسان است آنرا بهبخت بد تعبير میكنند . ولی اتفاقا موردا اعم از بخت است ، بخت اختصاص به انسان دارد وحداكثر به حيوان هم ممكن است گفته شود ، حيوانات خوشبخت و حيواناتبدبخت . ولی قدر مسلم اين است كه در غير مورد جاندار بخت را اطلاقنمیكنند . ولی اتفاق را در غير جاندارها