الفصل الثانی ( 2 ) شيخ میگويد : والذی يظن من أن الابن يبقی . . . فالسبب فيه تخليط . . .يعنی آنهائی كه مسأله لا ينفك بودن معلول را از علتش با ذكر مثالهائی ازقبيل وجود فرزند پس از پدر ، و وجود بنا پس از بناء نقض كردند در واقعبين علل ايجادی و علل اعدادی خلط كردهاند . سخن ما در مورد علل ايجادیاست كه میگوئيم محال است كه علت از معلول جدا شود و الا علل اعدادیبايد هم از بين بروند . زيرا علل معده و معينه بايد بر معلول تقدم داشتهباشند ، بر خلاف علل ايجادی كه در آنها معيت شرط است . فرق ديگر عللايجابی و علل اعدادی در اين است كه محال است علل ايجادی غير متناهیباشد ولی علل اعدادی غير متناهی هستند . شرح : خود علت را به انواع گوناگون تقسيم میكنند : 1 - يك تقسيم همين است كه میگويند علت بر دو قسم است : 1 - علتايجادی يا ايجابی 2 - علت اعدادی كه اين علت اعدادی منشأ امكان معلولاست . پس معلول از ناحيه يكی يعنی از ناحيه علل اعدادی امكان و استعدادمیگيرد و از ناحيه ديگری يعنی از ناحيه علل ايجادی وجوب و فعليت میگيرد. 2 - در اينجا اصطلاح ديگری هم هست كه علت تقسيم میشود به علت بالذاتو علت بالعرض ( كه بالعرض در اينجا به معنی بالمجاز است ) . در مورداول يعنی علت بالذات ذات ، بذاته منشأ معلول است ولی در مورد دوميعنی علت بالعرض اينطور نيست . آنوقت دو فرض میشود : |