ذهنی وحدت برای ما يك صورت ذهنی است و صورت ذهنی وجود برای ما صورتذهنی ديگر . و آنهائی كه خيال كردهاند يك مفهومند اشتباه كردهاند . همينجا است كه عرض كرديم شيخ جملهای میآورد كه قابل خدشه است . مدعا درستاست اما استدلالی كه در اين زمينه میكند قابل خدشه است . هوهويت و وحدت میگويند كه هو هويت از لواحق وحدت است . هر جا كه وحدت هستهوهويت هم هست ، و هر جا كه وحدت نيست هوهويت هم نيست . و اگر درجائی كثرت مطلق باشد قهرا هوهويت هم در آنجا نمیتواند وجود داشته باشد. پس با اين حساب ما نمیتوانيم اين چند چيز را از يكديگر جدا كنيم :وجود و وحدت را عملا نمیتوانيم جدا كنيم . نمیتوانيم بگوئيم يك شیء اصلاوحدت ندارد ولی وجود دارد . يا نمیتوانيم بگوئيم هوهويت به هيچ معناندارد ولی وجود دارد ، اگر هوهويت ند ارد وجودش مطلقا اعتباری است .همچنين وحدت و هوهويت را هم نمیتوانيم از يكديگر تفكيك كنيم . اگرجائی وحدت هست هوهويت هست و اگر وحدت نيست هو هويت هم نيست . واگر هوهويت را در جائی نفی كرديم وحدت را هم نفی كردهايم ، و اگر وحدترا نفی كنيم كثرت حقيقی را بجای آن نشاندهايم و در چنين صورتی حقيقت رااز او نفی كردهايم . وجود حقيقت است و با نفی حقيقت گفتهايم كه آن شیءاعتباری است . آن مطلبی كه عرض كرديم در فلسفههای امروز آمده و مهم هم شده همينمسأله است . بعضی آمدهاند و هوهويت را نفی كردهاند بدون اينكه بخواهندوحدت را نفی كنند يا بدون توجه به اينكه وحدت هم بدينوسيله نفی میشود .اينها وجود را هم به يك معنا نفی كردهاند و به يك معنی ديگر نفینكردهاند . بگذاريد قبل از اين يك مطلب ديگر را هم عرض بكنم كه اشتباه نشود :هوهويت يعنی هوهو ، و اين همان حمل است . يك مسأله در كتب حكمایخودمان مطرح است كه آيا در حمل ، كثرت من وجه و وحدت من وجه ضرورت |