اعداد را ناشی از وحدت ، در مورد اينكه اعداد ديگر چگونه از وحدت ناشیمیشوند سه نظريه دارند . از طرف ديگر آنها عدد را اصل و حقيقت همهاشياء میدانند . پس در واقع نظريات راجع به وحدت و انشاء عدد از آن ،نظرياتی است در باب هستی و خلقت و آفرينش . چون بحث اينها صرف يكبحث ذهنی نيست ، چنانكه ديگران بحث میكنند و عدد را يك عرض خارجیمیدانند ، آنهم يك عرض تعليمی ، كه اين بحثی است درباره ماهيت اعدادكه میگويند وحدت مبدأ اعداد است و هر عددی را هم نوع مستقل میدانند وآنوقت ماهيت هر نوعی را مشخص میكنند . نه ، حرف فيثاغوريين بالاتر ازاين حرفها است . فرض اينست كه آنها قائلند كه حقيقت اشياء عدد است ،و در واقع ماهيت اشياء را عدد تشكيل میدهد . يعنی اگر بپرسيم : "الفرس ما هو ؟ " جواب میدهند كه حقيقتش اينست كه " هو عدد خاص ". گفتيم مثل اينست كه بگوئيم اسب عين عدد 17423 است ، از اين عدد اينموجود تشكيل میشود . انسان چيست ؟ حقيقت او يك عدد ديگر است . حالاگر انسان را عدد بيشتری بدانيم كاملتر از فرس میشود و اگر او را عددكمتری بدانيم فرس كاملتر از انسان میگردد . بنابراين بحث اينها در بابوحدت و كيفيت انشاء عدد از وحدت ضمنا بحث در حقيقت آفرينش هم بودهاست ، كه آفرينش از وحدت پيدا شده و چگونه پيدا شده . [ نظريه اول ] آنهائی كه انشاء عدد از وحدت را علی وجه العدد العددی دانستهاند ،تعبير شيخ اين بود كه : " فجعلوا الوحده فی أول الترتيب " . يعنی خودوحدت را عدد اول قرار دادهاند ، كه در اين صورت وحدت جزء عدد میشود ،برای اينكه گفت : فجعلوا الوحده فی أول الترتيب . در اين ترتيب خودوحدت همان شماره اول قرار گرفته . پس عدد اول خود وحدت است ، ثمالثنائيه ، ثم الثلاثيه . وحدت يعنی يكی ، ثنائی يعنی دو تائی ، ثلاثیيعنی سه تائی ، و به همين ترتيب . البته شيخ بعدا خواهد گفت كه اينهادر باب ثنائيه ، و ثلاثيه ، در عين اينكه معتقدند كه دو تائی عبارت استاز جمع دو وحدت ولی نمیخواهند بگويند كه آن دو وحدتی كه |