واقع شده است . تقسيم امور به دائمی و اكثری و اقلی اين بود نظرهای مختلف حكمای اقدمين . حال گوئيم امور بعضی دائم واقعميشوند و بعضی اكثر چنانكه آتش اكثر اوقات چوبی را كه با او ملاقات كندمیسوزاند و هر كس از خانه به سوی باغ رود غالب آن است كه به باغ میرسد. بعضی امور هم نه دائماند نه اكثری .امور اكثری هم در واقع دائمی هستند حال اگر اموری اكثری باشند يا اينست كه طبيعت سبب آنها به تنهائی برآن امور همواره جاری است يا نيست اگر هست آن امور ناچار دائمی خواهندبود نه اكثری اگر نيست پس سبب محتاج به اقتران با سبب ديگر يا شريكديگر يا زوال مانع است چه اگر نباشد و سبب شريك و قرين نداشته باشدوجود آن امر بواسطه آن سبب با نبودنش مساوی خواهد بود زيرا كه در خوداو به تنهائی چيزی كه بودنش را بر نبودن مزيت دهد نيست و مقارنی هم كهندارد كه سبب ترجيح شود پس وجود آن چيز از آن سبب اولی و ارجح ازعدمش نخواهد بود . پس آن امر اكثری نمیشود . بنابراين در صورتيكه فرضكنيم كه احتياج بشريك و قرينی در سبب نيست نتيجه اين میشود كه امردائمی باشد نه اكثری جز اينكه عائق و معارضی مانع وقوعش شود و بواسطهعائق و معارض از اصل خود تخلف نمايد . حاصل اين استدلال اينكه اگر عائقو معارضی نباشد و طبيعت سبب سالم باشد آنچه بر او قصد كرد ميرسد . پسفرق ميان اكثری و دائم اينست كه دائم گرفتار معارضی نشده و اكثری معارضداشته ، و نتيجه اينكه اكثری هم بشرط رفع مانع و مزاحم ، واجب و دائمیمیباشد . |