اين حركات نبوده است . يعنی يك سلسله بلاغايتی در عالم وجود داشت و حركات بی نظمی و اينحركات بی نظم منجر شد به يك سلسله تصادفات و در اثر آن تصادفات ، يكجريانی قهرا بوجود آمد . منتهی چون زمان غيرمتناهی و يا در صورت تناهیبسيار زياد است ، ميلياردها مليارد بر اين زمان گذشته ، اين تكرارمكررات ملياردها مليارد حركات بی نظم ، يك صورت و فرضش هم اين بودهكه اين حركات بصورتی واقع شوند كه اين نظم موجود پديد بيايد . پس اين نظم اينطور نبوده كه از ابتدا فاعلی به سوی آن حركت میكرده وغايتی داشته از حركت خودش كه اين نظم پيدا بشود ، بلكه اين نظم بر حسباتفاق پيدا شده است ، يعنی آن فاعل برای اين غايت كار نمیكرده است .اين غايت از اين جهت كه غايت است فاعل ندارد . شما يك اتومبيل را در نظر بگيريد كه از يك خيابان شمالی جنوبی عبورمیكند و اتومبيل ديگری كه از يك خيابان شرقی غربی عبور میكند . اينهاقهرا در يك محل تقاطع به همديگر میرسند ، اين اتومبيل شرق به غرب حركتمیكند غايتش چيست ؟ غايتش رسيدن به فلان نقطه غربی است ، و آن كه ازشمال به جنوب حركت میكند غايتش رسيدن به يك نقطه جنوبی است ، ولیحالا اگر اتفاقا هر يك از آندو در لحظهای خاص و با سرعت خاصی حركتكنند . وقتی اين به تقاطع میرسد آن ديگری هم در همان لحظه میرسد و هر دومیخواهند از تقاطع عبور كنند و در نتيجه با هم برخورد میكنند . ما معمولادر اينجا كلمه اتفاق را بكار میبريم و میگوئيم تصادف رخ داد . میگوئيممن داشتم از شمال به جنوب میرفتم تا رسيدم به فلان چهار راه اتفاقا ازمشرق به مغرب هم يك اتومبيل به سرعت حركت میكرد سر چهار راه كهرسيديم به هم خورديم . اينجاست كه ما |