شده است ؟ اين در واقع برهانی است كه شيخ در اينجا اقامه كرده است بعد بيانیدارد كه با كلمه " و أيضا " شروع میشود . يك احتمال وجود دارد كه اينبيان تكميل همان برهان باشد و يا اينكه خود برهانی مستقل باشد و عبارتنارسا آمده باشد شبيه آن چيزی كه راجع به وحدت واجب الوجود ، در ابتدا، داشتيم ، كه بعضی از محشين میگفتند اين يك برهان است و بعضی میگفتنددو برهان است . برهان دوم شيخ اين برهان به اين صورت شروع میشود كه از اول سراغ فرد مادی میرود كهتوأم با اين عوارض است و به آن فرد مجرد محتاج است البته میدانيد كهاو از مجرد به مفارق تعبير میكند ، و مثل اينكه در ترجمه به عربی اولكلمه مفارق را بكار میبردند ولی بعدها كلمه مجرد هم استفاده شده است .بهرحال منظور از مفارق و مجرد يك معنا است . شيخ میگويد اين فرد مادی كه توأم با ماده و عوارض ماده است ، يامحتاج به آن مفارق است يا نيست . اگر محتاج به آن مفارق باشد يا اينمحتاج لذاتها است و لماهيتها است يا اين احتياج لماهيتها نيست بل لامرمفارق عن ماهيتها و ذاتها است . اگر بگوئيم محتاج به آن مفارق نيست ،پس بايد اين مفارق را علت و مبدأ اين مادی ندانيم و حال آنكه نظر شمااينست كه آنها علل و مبادی اشياء مادی هستند . فرضا مفارقاتی باشند كهدر نوعيت با اين محسوسات شريك باشند و افرادی از همين نوع باشند ولیآنها هيچ رابطه علت و معلولی با اين محسوسات نداشته باشند ، خود نظريهديگری است كه غير از نظريه شما است كه معتقديد فرد مفارق علت فردمحسوس است . اگر كسان ديگری بيايند اين نظريه را بدهند و بگويند كه هرنوعی كه در اين عالم افراد محسوس دارد افراد معقولی هم در عالم عقل داردولی هيچ رابطهای ميان افراد معقول و افراد محسوس نيست و آنها علتاينها نمیباشند ، نظريه ديگری را ارائه كردهاند . كه اگر كسی اين نظر راانتخاب كند ، میگوئيم : اولا ، وقتی افراد محسوس احتياجی به آن مفارقات |