مسأله فعل اخلاقی بحثی مطرح است كه معيار در فعل اخلاقی چيست . معيارهای بسياری گفتهاند. حرف معروفی است از كانت كه گفته است فعل اخلاقی آن است كه مشروطنباشد و فعل غير اخلاقی فعلی است كه مشروط باشد . هنگامی كه يك فعل رافاعل انجام میدهد در صورتی كه فلان شیء بر آن مترتب شود وگرنه ، نه ، اينهمان مشروط بودن به غرض است . حتی آن سلسله افعالی كه بظاهر اخلاقی استدر صورتی كه مشروط باشد ديگر اخلاقی نيست . مثلا اگر احسان كند برای اينكهاو را مدح كنند يا تظاهر به جود كند تا متصف به صفت احسان شود يا خيررا برای كسب فضيلتی انجام دهد . . . فعل او اخلاقی نيست . منتها شيخمیگويد امكان ندارد كه فعل انسان معلل نباشد . اما كانت ، فعلی را كه برای هيچ غرضی نباشد و مشروط به هيچ شرطی نباشدممكن میداند ، میگويد احسان برای خود احسان ، خود معنی عين غرض است ...اما اين حرف كانت درست نيست . افعال فكری انسان هميشه با غرض استولی انسان يك سلسله افعال شعوری غير فكری هم دارد . در افعال حسابگرانهبنظر میرسد كه حق با شيخ است ، نمیشود كه هيچ غرضی وجود نداشته باشد .ولی نوع ديگر افعال شعوری در انسان هست كه میتوانيم آنها را افعالعاشقانه يا عشقی تعبير كنيم . نسبت اين دو نوع فعل به يكديگر مانندنسبت مفعول له تحصيلی و مفعول له حصولی است . در علم نحو میگويند كه مادو نوع مفعول له داريم : 1 - مفعول له تحصيلی : مانند ضربته للتأديب . 2 - مفعول له حصولی : مانند ضربته لكذبه ، كه البته اين هم بالاخرهبرمیگردد به نوع تحصيلی . در افعال عشقی فكر و حساب در كار نيست ، غلبه حب است . در غلبه حبممكن است كه نفس وجود چيزی سبب حركتی بشود ، نظير آنچه كه در تقاليدوجود دارد كه روانشناسان آنرا محاكاه مینامند . در روح انسان حالتی استكه گاهی تحت تأثير فرد يا افرادی كه برايش عظيم و بزرگند قرار میگيرد |