انسان باشد . اگر تغيير كرد ديگر فرض انسان [ بودن ] در او نمیشود و لذاانسان هم نيست . متأخرين از زمان آخوند به اين طرف معتقدند كه جعل به وجود تعلق میگيردبرای هر نوع فاعلی ، چه ذاتی ، چه معدی ، . . . 2 - اصطلاح " وجود خاص " : نكته ديگر اينكه در مورد اصطلاح شيخ ، دراول الهيات شفا خوانديم كه اصطلاحی بوده است كه قديمتر از زمان شيخ همبوده ولی امروز متروك شده است و آن اصطلاح " وجود خاص " است كهمقصود از آن ، " ماهيت " است . 3 - مسأله تشكيك : مقدمه ديگر ، مسأله تشكيك است كه در منطق مطرحاست . در منطق میگويند كلی يا متواطی است يا مشكك . در متواطی ، نسبتكلی به افراد ، متفاوت نيست . اما در مشكك كلی بر افراد بتفاوت صدقمیكند ، يك فرد اولويت دارد به كلی تا فرد ديگر . شيخ معتقد است كه كلی مشكك در مواردی است كه كلی ، ذاتی افراد نيست. بنظر او كلیهای عرضی است كه میتواند مشكك باشد . مثلا انسان ، علم ،شيرينی ، اينها نسبت به افرادشان نمیتوانند مشكك باشند اما عالممیتواند مشكك باشد ، زيرا . . . اما شيخ اشراق گفت كه كلی مشكك میتواند ذاتی افرادش باشد ، يعنی كلیمشكك میتواند نوع يا جنس يا فصل يا عرضی عام يا عرضی خاص هم باشد ، ولذا قائل به تشكيك در ماهيت شد . بعدها كه اصالت وجود مطرح شد معلومشد كه اصولا تشكيك در وجود است نه در ماهيت . تمام حرف شيخ يا حتی شيخاشراق در مورد تشكيك در ماهيات بود . ملا صدرا گفت كه تشكيك اصلا ازباب ماهيات خارج است . تشكيك بالذات ، مال وجود است و اگر دركلياتی باشد بالعرض است ، كلياتی است كه با وجود ارتباطی دارند . |