تعادلی ميان همه استعدادهای طبيعی باشد كه فعلا اين بحث مطرح نيست .گفته شد كه تربيت ، ساختن و از نوع صنعت نيست ، صرف پرورش است .ممكن است كسی چنين بگويد كه قسمتی از تربيت ، پرورش است و قسمت ديگرساختن ، و يا لااقل بگويد اينجا دو نظريه است : [ نظريه علمای قديم ونظريه علمای جديد غرب ] . تربيت از نظر علمای قديم از نظر علمای تربيت قديم در اين جهت شك و ترديدی نبود كه قسمتی ازاخلاقيات را بايد در وجود بشر تكوين كرد و به اصطلاح علمای اخلاق بايدفضائل را به صورت ملكات در انسان ايجاد نمود . از نظر علمای قديم آدمتربيت شده آدمی بود كه آنچه كه فضيلت ناميده میشود ، در او به صورتخوی و ملكه درآمده باشد ( 1 ) و مادامی كه يك فضيلت به صورت ملكه درنيامده باشد يا به طبيعت ثانوی انسان بدل نشده باشد " حال " است نهفضيلت ، زيرا امری زايل شدنی است ، بايد ملكه شود تا زوالش مشكل باشد. علمای قديم در تعريف عدالت میگفتند : عدالت ملكه تقوا و پرهيزكاریاست ، يعنی تقوا و پرهيزكاری برای انسان ، ملكه شده باشد ، و حتیمیگفتند انسان آنوقت دارای اخلاق فاضله است كه در عالم خواب هم ضد آناخلاق از اوپاورقی : . 1 و لذا در اخلاق همواره صحبت از ملكه فلان صفت است ، فیالمثل ملكهشجاعت ، ملكه سخاوت . |