آدم معتبری است . میگويد قبل از اين بايد به دنبال صحت مضمونی رفت .اول بايد فكر كرد كه اصلا خود مطلب با منطق جور درمیآيد يا جور درنمیآيد. بعد مثال میزند ، میگويد اينها نوشتهاند كه وقتی قوم موسی از دريا عبوركردند و فرعونيها آنها را تعقيب مینمودند ، دويست و پنجاه هزار مردجنگی بودند . آخر اين را بايد حساب كرد كه اولاد اسرائيل همه اولاد يعقوبو فرزندان يك نفر بودند و پنج شش نسل هم بيشتر نگذشته بود ( 164 سال ،400 سال هم نوشتهاند ) . گيرم كه چهارصد سال گذشته باشد وقتی میگوييمدويست و پنجاه هزار مرد جنگی ، اقلا بايد بگوييم يك ميليون جمعيت اينهابوده كه دويست و پنجاه هزار مرد جنگی داشتهاند ، با اينكه فرعون پسرهایاينها را میكشت : « يقتلون ابنائكم و يستحيون نسائكم » ( 1 ) . بااينهمه بچه كشی كه از اينها بوده ، آيا عقلا چنين چيزی ممكن است ؟ابن خلدون میگويد مورخين به اين نكته اصلا فكر نمیكردند كه آيا [واقعهای كه نقل میكنند ] با منطق جور درمیآيد يا جور درنمیآيد .يك وقتی از يك واعظ خيلی مشهور كه میخواست بگويد بنیاميه چگونهمنقرض شدند و خداوند چگونه به فرزندان امام حسين بركت داد شنيدم كهگفت : از امام حسين در روز عاشورا يك فرزند بيشتر باقی نماند كه حضرتعلی بن الحسين بود و از او اينهمه سادات حسينی ، موسوی و رضوی كه آنهاهم باز حسينی هستند باقی مانده است ، و از بنیاميه كسی باقی نماند .آنوقت راجع به بنیاميه پاورقی : . 1 سوره اعراف ، آيه . 141 |