استاد : بحثی كه ايشان طرح كردند ، به مناسبت بحث اراده بود . ما درمسئله اراده فقط از جنبه تربيتی ، يعنی از اين نظر بحث كرديم كه جزءنيروها و استعدادهايی كه در انسان از نظر تربيت بايد پرورش پيدا بكنداراده است . مسئله اراده وقتی درباب تربيت طرح میشود از يك جنبه رویآن بحث میشود ، و در جاهای ديگر از جنبههای ديگر طرح میشود . آنچه شماطرح كرديد ، از جنبه مسئله جبر و اختيار است كه الان نمیتوانيم آن را طرحكنيم كه اصلا معنی اختيار چيست ؟ حرف اول همين است كه خود اختيار چيست؟ ما اين را در جلد دوم اصول فلسفه طرح كردهايم و در آنجا مسائل نوی طرحنمودهايم كه در كلمات قدمای ما نبوده ، در كلمات امروزيها هم نديدهايم. همچنين ملاك مسؤوليت چيست ؟ اين كه انسان مسؤول است ، انسان چه جورباشد میتواند مسؤول باشد و چه جور باشد نمیتواند مسؤول باشد ؟ بعد مسئلهوابستگی اراده مطرح میشود كه آيا واقعا وقتی انسان اراده میكند ، بازتحت تأثير جاذبه يك ميل است ، يا اينكه نقش اراده اين است كه درميان ميلهای مختلف و متضاد يكی را برمیگزيند ، و حتی گاهی هيچ ميلی وجودندارد ، عليرغم همه ميلها راهی را انتخاب میكند ، يعنی ميل وجود ندارد وفقط عقل حكم میكند . ما نگفتيم اراده از شؤون عقل است ، عرض كرديماراده وابسته به عقل است آن طور كه ميل وابسته به طبيعت است ، يعنیميل قوه مجريه طبيعت است ، اراده قوه مجريه عقل ، نه اينكه اراده عينعقل باشد . اراده ، نيروی ديگری است در انسان . ای بسا صاحب عقلهایخيلی قوی و نيرومند كه ارادهشان ضعيف است ، و ای بسا صاحب ارادههایبسيار قوی كه عقلشان |