داستانهای كوچكی كه از پيغمبر و اميرالمؤمنين و ساير ائمه نقل كردهايمفهميده میشود كه چقدر كار كردن و كار داشتن از نظر پيشوايان اسلام مقدساست ، و اين درست برعكس آن چيزی است كه در ميان برخی متصوفه وزاهدمابان و احيانا در فكر خود ما رسوخ داشته كه كار را فقط در صورتبيچارگی و ناچاری درست میدانيم ، يعنی هر كسی كه كاری دارد میگوييم اينبيچاره محتاج است ، و مجبور است كه كار كند ، فی حد ذاته ، آن چيزی كهآن را توفيق و مقدس میشمارند بيكاری است كه خوشا به حال كسانی كه نيازندارند كاری داشته باشند ، حال كسی كه بيچاره است ديگر چكارش میشود كرد؟ ! در صورتی كه اصلا مسئله نياز و بینيازی مطرح نيست . اولا كار يكوظيفه است . حديث " « ملعون من القی كله علیالناس » " ناظر به اينجهت است . ولی ما اكنون درباره كار از اين نظر بحث نمیكنيم كه كار يكوظيفه اجتماعی است و اجتماع حقی بر گردن انسان دارد و يك فرد هر چهمصرف میكند محصول كار ديگران است . و اگر نظريه ماركسيستها را بپذيريماساسا ثروت و ارزش ، و هر چيزی كه ارزشی دارد تمام ارزشش بستگی بهكاری دارد كه در راه ايجاد آن انجام گرفته است . يعنی كالا و كالا بودنكالا در واقع تجسم كاری است كه روی آن انجام شده است . حال اگر ايننظريه صد درصد درست نباشد ( 1 ) ، باز هر چيزی كه انسان مصرف میكندلااقل مقداری از ارزش آن در برابر كاری است كه پاورقی : . 1 [ استاد شهيد در نوشتههای اقتصادی خود ثابت كردهاند كه اين نظريهمردود است و كار فقط يكی از منشأهای ارزش است ] . |