خود نياورد و اصلا از اين تحقير ناراحت نشد . ( صوفيه از تحقير ناراحتنمیشدند : الصوفيه لا يغضب و لا يضجر ) . آن مرد بعدا او را ستايش كرد كهتو خيلی آدم بزرگواری هستی ، من سه دفعه به تو توهين كردم و تو ناراحتنشدی . صوفی گفت : " نه ، اين فضيلتی نيست ، تو مرا برای خلقی مدحمیكنی كه سگ هم همين خلق را دارد ، به سگ هم اگر نان بدهی میآيد و اگرندهی عقب میرود " . اين درويش از اين توهين ناراحت نمیشود در حالی كهآن شخص كرامت انسانی او را لكهدار كرده ، و به علاوه در جواب مدح اومدل خود را سگ قرار میدهد . از " جنيد " هم كلامی نقل میكنند كه يك جملهاش جمله خوبی نيست ، دوجملهاش خوب است . میگويد : لا يكون العارف عارفا حتی يكون كالارض يطؤهالبر والفاجر . " عارف ، عارف نيست مگر اينكه مثل زمين بشود كه همهاو را لگد كنند . كسحاب يظل كل شیء ( كه البته حرف درستی است ) مانندابر باشد كه بر همه سايه اندازد . و كالمطر يسقی ما ينبت و ما لا ينبت .و مانند باران باشد كه بر زمين رويا و باير ببارد . اين هم درست است .حال جمله اول را با اين مقايسه كنيد : در " وسائل " بابی دارد تحتعنوان كراهت ظلم و اينكه انسان اختيار مال خود را دارد ، اختيار شغل خودرا دارد و حتی زنش را میتواند طلاق دهد ، ولی اختيار آبرويش را ندارد ونمی تواند بگويد اختيار آبروی خودم را دارم . اين يكی از اصول اخلاق اسلامیاست : حفظ شرافت و كرامت نفس ، كه انشاء الله در جلسه آينده دربارهآن بيشتر بحث میكنيم . |