- اگر نگوئيم تنها ضامن اجرای آن - بايد ارزش فوق العاده قائل باشيم .مسئله ديگر مسئله نسبيت اخلاق است كه آيا " اخلاق " مطلق است يانسبی ؟ يعنی آيا ممكن است يك چيز برای بعضی افراد اخلاق باشد و برایافراد ديگر اخلاق نباشد ، و يا در يك زمان اخلاق باشد و در زمان ديگر ضداخلاق باشد ؟ اگر اين سخن را بگوييم ، تقريبا امری مرادف با انكار اخلاقمیشود ، يعنی اخلاق امری متغير و لغزان میگردد كه در هيچ جا حكم ثابتیندارد . عدهای معتقدند كه اخلاق ، نسبی است و مخصوصا تحولات اقتصادی ،اخلاق را دائما عوض كرده و میكند ، اخلاق دوره شكار و دوره صيادی ، غير ازاخلاق دوره كشاورزی بوده است ، و اخلاق دوره كشاورزی غير از اخلاق دورهماشينی است ، و به همين جهت به اين مسئله متمسك میشوند كه بسياری ازامور ، مثلا امور مربوط به زن و مرد و مسائل مربوط به عفت و حيا و غيره ،اخلاق دوره كشاورزی بوده و دوره صنعتی اخلاق ديگری را ايجاب میكند ، و بهاين جمله منسوب به حضرت امير نيز استناد میكنند كه : « لا تودبوا اولادكمباخلاقكم لا نهم خلقوا لزمان غير زمانكم » . اگر معنای اين جمله اين باشد كه بچههايتان را به اخلاق خودتان تربيتنكنيد چون آنها متعلق به زمانی غير از زمان شما هستند ، و اين حرف را بااين كليت قبول كنيم ، ديگر سنگ روی سنگ بند نمیشود . مسئله ديگری كه با نسبيت اخلاق بستگی دارد تربيت است ، زيرا اگر اخلاقنسبی باشد نمیتوانيم اصول ثابت و يكنواخت برای تربيت پيشنهاد كنيم . |