خودشان نمیپسنديدند كه اسم " متكلم " روی آنها بگذارند . با اهل كلام سرو كار داشته ، يعنی هميشه در توحيد و نبوت و معاد و [ به طور كلی ] اصولدين بحث میكرده است ، و در ميان شيعه و سنی اتفاق نظر است كه يكی ازقويترين متكلمين زمان خودش بوده است . چندی پيش به مناسب نگارش كتاب " خدمات متقابل اسلام و ايران "كتاب " تاريخ علم كلام " شبلی نعمان را - كه دانشمندی هندی بوده وكتاب جالبی نوشته است - میخواندم ، و بعدها در شرح حال ابوالهذيل علافنيز كه يكی از متكلمين زبردست بوده و ايرانیالاصل است و بسياری ازايرانيها - و زردشتيهای زيادی - به دست او مسلمان شدهاند ديدم كه نوشته: " همه از مباحثه با ابوالهذيل پرهيز داشتند و ابوالهذيل از تنها كسیكه پرهيز داشت هشام بن الحكم بود " . غرض ، هشام مرد بسيار قويی بوده است . حضرت موسی بن جعفر عليهالسلاممخاطبش هشام بن الحكم است كه اصلا كارش كار عقلی و فنی است . او رابيشتر مؤمن به تعقل و تفكر میكند ، میفرمايد : « يا هشام ! ان اللهتبارك و تعالی بشر اهل العقل والفهم فی كتابه » . خدا اهل فهم و عقل رادر قرآن بشارت داده : « فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه. . . ». كه در آيه شريفه ، خاصيت تجزيه و تحليل و غربال كردن و خوبو بد را از هم جدا نمودن كه اصلا خاصيت عقل همين است [ بيان شده است ]. خاصيت عقل يكی فرا ا گرفتن علم و آموختن است ، كه اين مهم نيست ، ازوقتی كه شروع میكند به تجزيه و تحليل ، وغث و سمين كردن ، و تشخيص |