تصميماتی كه بايد بگيرد و كارهايی كه بايد انجام دهد و آنچه كه واقع شده، ارزيابی كارهای خودش در گذشته ، ارزيابی رفقائی كه با آنها معاشرتمیكند ، ارزيابی كتابهايی كه آن كتابها را مطالعه كرده است ، درباره همهاينها فكر كند . مثلا كتابی را خوانده ، بعد بنشيند فكر كند كه من از اينكتاب چه گرفتم ؟ اين كتاب در من چه اثری گذاشت ؟ آيا اثر خوب گذاشتيا اثر بد ؟ بعد در انتخاب كتاب ديگر [ دقت میكند ] . انسان كه آنقدروقت و فرصت ندارد كه تمام كتابهای دنيا را مطالعه كند ، بلكه بايدانتخاب نمايد . جملهای از اميرالمؤمنين نقل كردهاند كه در نهجالبلاغه نيست ولی در كتبحديث هست : « العمر قصير و العلم كثير ، فخذوا من كل علم ظروفه و دعوافضوله » ( 1 ) . ( تعبير ، چنين چيزی است ) . عمر كوتاه است و علم زياد( يعنی آموختنی زياد ) پس ، از هر علمی آن خوبيهايش را بگيريد وزياديهايش را رها كنيد . بنابراين حتی در كتاب خواندن ، انسان بايد انتخاب داشته باشد . دررفيق و معاشر ، انسان بايد انتخاب داشته باشد ، و انتخاب بدون فكر معنیندارد . حساب بكند روی رفقا و دوستانش ، كه از معاشرت آنها چه بهره ونصيبی میبرد ؟ خوب ؟ بد ؟ روی كارهای شخص خودش فكر كند كه چه اثری رویاو گذاشته و چه نصيب و بهرهای از آنها برده است . مهمتر ، هر كاری كهمیخواهد درباره آن تصميم بگيرد ، اول فكر بكند ، بعد تصميم بگيرد ، درصورتی كه غالبا تصميماتی كه ما میگيريم ، از حد لازم تفكر قبلی كم بهرهاست ، پاورقی : . 1 بحار 219 / 1 با تفاوت در عبارت . |