جواب اينست كه اگر مقصود از " انسان دوستی " دوست داشتن اين حيوان دو پا است ، [ از اين نظر انسان واقعی با انسان ضد انسان ] هيچ فرقی نمیكند اما اگر گفتيم ما از انسانيت يك معنی میفهميم و انسان يك موجود معنی داری است كه ممكن است از معنی انسانيت پر باشد و ممكن است خالی باشد و يا بر ضد معنی انسانيت باشد ، آن وقت مفهوم " انسان دوستی " برای ما معنی ديگری پيدا میكند ، كه انسانها را بايد در مسير انسانيت دوست داشت نه در خلاف اين مسير ، و به همين دليل اگر انسانی بر ضد مسير انسانيت بود ، احيانا بايد با او به شديدترين وجهی مبارزه كرد ، با خشونت رفتار نمود و به او به چشم يك خار در سر راه انسانها نگاه كرد ، و اين كار ، خود نوعی علاقه به انسان است ، يعنی مبارزه كردن با انسان ضد انسان بخاطر انسانيت ، خود نوعی علاقه به انسانيت ، و علاقه به بشريت است اما بشريت معنیدار ، بشريتی كه معنی بشريت در آن باشد . خود مذهبی برشمردی ، گفتی خود فردی ، خود خانوادگی ، خود قومی و ملی ، خود نژادی ، تا رساندی به خود انسانی . خود مذهبی چطور ؟ آن هم يك خودی است . آيا اين میتواند برای ما يك حصار باشد ؟ ما خودمان هم میگوييم مسلمان بايد مسلمان را دوست داشته باشد ، مسلمان با غير مسلمان رابطه وداد برقرار نمیكند ، « اشداء علی الكفار » |