سوی شهوات و رغبتها بكشاند ، تو نفس را از اين آلودگيها برتر بدان .« فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا » . تو هر چه را از دست بدهیمیتوانی عوضش را به دستآوری مگر آن مقدار كه از خود و جانت از دستبدهی . اگر نفست را لكهدار كنی ، آن ديگر عوض ندارد . « و لا تكن عبدغيرك و قد جعلك الله حرا » ( 1 ) . هرگز بنده ديگری مباش زيرا خدا تورا آزاد آفريده است . ممكن است كسی بگويد اگر آدم میخواهد با نفس پرستی مبارزه كند ، اگربنده كسی نباشد كه بيشتر نفس پرستی كرده تا اينكه آزاد باشد . نه ، آننفسی كه بايد با آن مبارزه كرد غير از اين نفسی است كه بايد آن را حفظكرد . اين جملهها را علی ( ع ) میگويد كه تمام شعارش مبارزه با هواپرستیو نفس پرستی است . معلوم میشود كه آن هواپرستی و نفس پرستی كه اسلام باآن مبارزه میكند غير از آن چيزی است كه میخواهد آن را زنده كند .محمد اقبال پاكستانی در كتاب " اقبال شناسی " ترجمه آقای سيد غلامرضاسعيدی ، يك بخش اشعار و يا يكی از فصلهای افكارش " فلسفه خودی "است . در ميان شعرا تنها كسی كه به اين نكته - يعنی بازگشت به خود ،دريافت خود و پيدا كردن خود - توجه داشته اقبال است . امام صادق در حديثی كه در تحفالعقول ( صفحه 304 ) هست میفرمايد :« و لا تكن فظا غليظا يكره الناس قربك و لا تكن واهنا يحقرك من عرفك ».از آن اشخاص تندخو مباش ، از آنها كه مردم خوش ندارند پاورقی : . 1 نهجالبلاغه ، نامه 31 ، قسمت . 45 |