است و در انجيل مثل يك كشت است كه ابتدا كه از زمين سر میزند يكبرگ نازكی است ولی كم كم رشد میكند ، سرپای خودش میايستد و به جايیمیرسد كه تمام كشاورزها از رشد فوقالعاده اين گياه تعجب میكنند . ( رشدجامعه اسلامی را دارد بيان میكند ) . قرآن همه جانبه حرف میزند . يك وقتی بود كه جامعه ما دچار يك بيماریبود و آن اين كه اسلام را فقط در عبادت میدانستند آنهم چه عبادتهايی !ملاك مسلمانی ، زياد مسجد رفتن و زياد دعا خواندن بود . اين ، به صورتيك بيماری درآمده بود . ولی كم كم علامت يك بيماری ديگری در ميان ماپيدا میشود . عدهای كه توجه به جنبههای اجتماعی اسلام پيدا كردهاند ، كمكم میخواهند جنبههای معنوی اسلام را نديده بگيرند . اين هم بيماری است .اگر جامعه ما به اين دنده بيفتد و آن جنبه را فراموش كند ، باز يكجامعه منحرفی است در همان حد كه جامعه گذشته ما منحرف بوده . جامعهایكه پيغمبر درست كرد [ جامعه معتدل بود ] . شما وقتی تاريخ را مطالعهمیكنيد ، میبينيد اينها در دنيا نظير ندارد : همينهايی كه میآمدند درجنگهای ايران و روم شركت میكردند ، قائم الليل و صائم النهار و در عينحال ضارب بالسيف بودند . شب تا صبح ايستاده بود خدا را پرستش میكرد ،در راز و نياز بود ، و روز روزه میگرفت ، و در حالی كه شب ، بیخوابعبادت بود و روز روزه داشت ، آنچنان در ميدان جنگ میجنگيد كه هيچ كسدر مقابلش توانائی نداشت . اگر فقط شبها عبادت میكرد و روزها روزهمیگرفت ولی از گوشه مسجد بيرون نمیآمد ، او مسلمان نبود . و اگر فقط در |