و جمال معنوی هم خود حقيقتی است ، و همين طور كه جمالهای حسی ناشی ازتناسب است ، يعنی تناسب يك عامل اساسی در پيدايش زيبائی حسی است ،تناسب در امور معنوی و روحی نيز عامل جمال و زيبايی روحی است ، و انسانبالفطره عاشق جمال و زيبايی است . میگويند كار اخلاقی يعنی كار زيبا ، وزيبايی عقلی ناشی از تناسب است . اخلاقيون میگويند ريشه همه اخلاقها " عدالت " است ( 1 ) و عدالت رابه موزون بودن تفسير میكنند و آنگاه اخلاق فاضله را حد وسط قرار میدهند ،يعنی اخلاق موزون . همينطور كه اگر انسانی از دو چشمش يكی درشت و يكیريز باشد طبعا بدگل است ولی اگر هر دو مثل هم باشند البته زيباتر است ،و به طور كلی در زيبايی بدن انسان در هر عضو يك نسبت و فرمول مخصوصهست كه اگر چه قابل تعريف نيست ولی قدر مسلم اينست كه اين نسبت بهكار رفته است ، در خصايص روحی و معنوی انسان هم اگر اين تناسب به كاربرود يك نوع زيبايی به وجود میآيد . مثلا انسان خوب است درشتخو باشد يانرمخو ؟ يك حالت حد وسطی ميان درشتی و نرمی هست كه نه انسان آنچناندرشتخو باشد كه ديگران رنج ببرند ، و نه آنچنان نرمخو كه او را به تمسخرگيرند . به قول سعدی :
پاورقی : . 1 در " جامعالسعادات " بحثی هست در اين مورد . |