جبن ، فقر ( تهيدستی ) و ناتوانی نفی شده است كه دلايل را میگويم : و صبر، زهد و ورع اثبات شده به دلايل ديگر . دلايلی كه آنها را نفی میكند ودلايلی كه اينها را اثبات میكند ، همه بر محور احساس شخصيت انسان برایخود ، و بر محور احساس عزت و كرامت است . بخل ، ننگ است ، يعنیآدمی كه از ننگ ابا دارد نبايد مرتكب بخل شود . ( نمیگويد انسان بايدبر ضد خودخواهی عمل كند و ننگ و عار را بيشتر تحمل نمايد تا نفس رابيشتر كوبيده باشد ، بلكه در جهت خلاف میگويد ) . جبن ، نقص است برایانسان ، يعنی انسان نبايد اين نقص و كمبود و كاستی را تحمل كند . فقر ونيازمندی ، آدم با هوش را در استدلالش گنگ میكند . يعنی اگر انسان دربيان ، خيلی قوی هم باشد ، وقتی كه فقير است و نيازمند ، در مقابل يكبینياز كه میخواهد حرف بزند زبانش بند میآيد ، پس فقر به اين دليل كهانسان را كوچك میكند بد است . « المقل غريب فی بلدته » . " مقل "يعنی كسی كه كم دارد . آدمی كه تهيدست است ( تهيدست با نيازمند فرقمیكند ) در شهر خودش هم غريب است . عجز و ناتوانی برای انسان آفتاست نه كمال . در مقابل ، صبر ، شجاعت انسان است ، خويشتنداری نيرو وقوت است . زهد ثروت است ، يعنی يك نوع ثروت ، زهد داشتن است كهانسان به ديگران محتاج نباشد . ثروت را انسان برای چه میخواهد ؟ برایبینيازی . خود زهد ورزيدن نوعی بینيازی برای انسان ايجاد میكند .« و الورع جنة » و پارسايی سپر انسان است . اين حديث ، جزء آن احاديثی است كه تحت عنوان " عزت " بيان كرديم. بعضی احاديث را تحت عنوان " نفاست " بيان كرديم . |