خلفای به اصطلاح امروز روشنفكری نظير هارون و بالخصوص مأمون پيدا شدند وآن مجالس احتجاجات و مجادلات را تشكيل میدادند - به اوج خود رسيد .مأمون بالخصوص ( و بعد از او برادرش معتصم به تبعيت از مأمون ) به حكماينكه خودش مرد عالمی بود و فكرش فكر منطقی و فلسفی بود طرفدار معتزلهشد و اشاعره را درهم كوبيد ، و از علمای حديث احمد حنبل به خاطر طرفداریاز قشريگری تازيانه سختی خورد . اينجا بود كه به اصطلاح طرفداران تعقل برطرفداران تعبد پيروز شدند و سخت هم پيروز شدند ، و اتفاقا در ميانمحدثين و فقهای آن عصر اشخاص سختگيری نبودند . زمان متوكل رسيد . متوكل يك خليفه بسيار قشری بود . اصطلاحی امروز رايجاست ، به افرادی كه تابع گذشته هستند میگويند " سنتی " . كلمه " سنی" يعنی سنتی ، كسی كه تابع سنت است نه تابع فكر و تعقل . منتها چونسنت را سنت نبوی میدانستند اين كلمه يك قداست خاصی پيدا كرد . متوكلسنتی شد و سخت مخالف تعقل و معتزله ، كه دستور داد آنها را تار و ماركردند و عجيب تار و مار كردند ، و احمد حنبل را برد در آن اوج عالی ، وآن آدمی كه زندان كشيده بود و از حكومت وقت تازيانه خورده بود ، مقامیپيدا كرد كه عالیترين مقامها بود ، و میگويند در تشييع جنازهاش هشتصدهزار نفر شركت كردند . خلفای بعد روش متوكل را بيشتر حمايت كردند و روش مأمون برای هميشهدر دنيای اسلام محكوم شد . |