بيان ، خواستهاند لازمه مطلب را بفهمانند نه خود مطلب را . يعنی آن كسی كه میگويد :
بگويد " درد " وجود دارد ، ولی وقتی میخواهد بگويد موجبات ناراحتی وجود دارد ، آن را به اين تعبير بيان میكند . يعنی اين واقعا انتقاد از عقل نيست ، نوع تعبير ادبی است ، همچنان كه خود همين آقای فرخی كه میگويد :
میبينم ، همينها قاتل من خواهد شد ، و قاتلش هم شد ، آخر او را كشتند . و اگر شما به همين آقای فرخی بگوييد آيا تو ترجيح میدهی مثل فلان شخص باشی كه اصلا هيچ درك نمیكند ، يك حالت بیتفاوتی و لختی پيدا كنی ؟ میگويد : نه . يك استدلال عقلی بر ضد عقل میتوان كرد كه عقل انسان موجب احساس درد میشود . درد خوب است يا بد ؟ درد كه بد چيزی است ، هر چيزی هم كه موجب درد است بد است . جواب اين هم روشن است : درد كه ما میگوئيم بد است ، خود درد يك فلسفهای دارد . درد ، آگاهی است . درد خوب نيست به معنی اين كه موجبش بايد نباشد . اين كه میگوئيم خوب است درد نباشد ، يعنی خوب است موجب درد نباشد ، و الا اگر موجب درد |