را بياورد و حرفهای خودش را با آنها توجيه كند . چون آنوقت پيروی ازجمع مد بود . حالا به عكس ، اگر كسی سخنی بگويد كه ديگری آن را گفته است، ديگر ارزشی ندارد . ولی به هر حال قرآن [ ملاك قرار دادن ] كثرت رامذمت میكند و میگويد كثرت معيار نيست . امام ( ع ) میفرمايد : قرآن كثرت را مذمت كرده است آنجا كه میفرمايد: « و ان تطع اكثر من فی الارض يضلوك عن سبيل الله ، ان يتبعون الا« « و ان تطع اكثر من فی الارض يضلوك عن سبيل الله ، ان يتبعون الا»الظن و ان هم الا يخرصون » ( 1 ) . اگر اكثر مردم را پيروی كنی تو راگمراه میكنند ، چون اكثر مردم تابع عقل نيستند ، تابع گمان و تخميناند .همينكه چيزی در خيالشان پيدا میشود دنبالش میروند . چون اكثر اينجورهستند پس به اكثر اعتماد نكن . اين هم خودش نوعی ديگر استقلال بخشيدن به عقل است و دعوت به اينكهعقل بايد معيار باشد . بیاعتنائی به تشخيص مردم امام ( ع ) در دنباله همين مطالب تعبيری میفرمايد كه هشام ! به حرفمردم اعتنا نكن ، به تشخيص مردم اعتنا نكن ، تشخيص ، تشخيص خودت باشد. ای هشام ! اگر در دست تو يك گردو باشد و هر كس به تو برسد بگويد بهبه ! چه گوهر عالیيی ! در هيچ خزانهای پيدا نمیشود ، اگر هم بگويند گوهر، تو كه میبينی ، نبايد گول آنها را بخوری . نقطه مقابلش : و اگر دردست تو گوهری باشد و هر كس به تو برسد بگويد اين گردو را از كجاآوردهای ؟ تو نبايد اعتنا كنی . اگرپاورقی : . 1 سوره انعام ، آيه . 116 |