نوعی غنا و بینيازی نقد نائل شده است . روح اين جمله اين است كه فقر و غنا منحصر به فقر و غنای مالی نيست ،بايد توجه داشت كه فقر و غنای ديگری هم در كار است و انسان نبايداشتباه كند كه برای رفع فقر مالی ، خود را به فقر ديگری مبتلا كند ، وبايد ارزش غنای معنوی را بالاتر از ارزش غنای مالی بداند . جملهای در نهجالبلاغه ( حكمت 406 ) هست كه میفرمايد : « ما احسن تواضعالاغنياء للفقراء طلبا لما عندالله » . چقدر نيكوست تواضع و فروتنیثروتمندان در مقابل نيازمندان به خاطر خدا . « و احسن منه تيه الفقراءعلی الاغنياء اتكالا علی الله » . و بهتر از آن ، تكبر فقراء است - يعنیبیاعتنائی آنها - در مقابل اغنيا به حكم اتكاء به حق . اينجا مسئلهای كهاز آن تعبير به " تيه " شده ، مفهومی تقريبا مساوی با تفاخر و يا تكبردارد ، ولی البته مقصود تكبر به آن معنای مذموم نيست ، منظور حفظ شخصيتاست و به خاطر غنا و ثروت سر فرود نياوردن ، بلكه گردن فرازی داشتن ،يعنی ثروت ديگری گردنش را كج و كمرش را خم نكند . میفرمايد : از تواضعاغنياء زيباتر و نيكوتر ، بیاعتنايی فقراء است نسبت به اغنياء به حكماتكاء و اتكال به حق . باز اينجا میخواهد يك نوع حس شرافت نفس و عزت نفس و كرامت نفسرا بيدار كند و در واقع نوعی حماسه ايجاد كند . در حكمت 2 نهجالبلاغه است كه : « البخل عار ، و الجبن منقصة و الفقريخرس الفطن عن حجته و المقل غريب فی بلدته و العجز آفة و الصبر شجاعة والزهد ثروش و الورع جنه » . در اينجا بخل و امساك ، |