گفتند : " هيچ ، كار تمام شد " . آخرش كسی دلش به حال او سوخت . يكاسيری را گرفته بودند . گفت اين را میبينی ؟ اين از آن دشمنهای چنين وچنان است و خيلی از سواران ما را كشته تا اسير شده و حالا بايد كشته شود، تو او را ببر و گردن بزن . اسير هم دست بسته بود . مرد زاهد اسير رابرد كه گردن بزند . طول كشيد و نيامد . وقتی رفتند ، ديدند كه اين زاهدافتاده و مرد اسير هم با همان دستهای بسته روی او افتاده و دارد بيخ گلویاو را میجود و عنقريب است كه شاهرگ او را ببرد . اسير را كشتند و مردزاهد را آوردند توی خيمه و آب به صورتش زدند و به هوش آوردند . قضيهرا از او پرسيدند . گفت : وقتی از اينجا رفتيم يكدفعه به صورتم نگاه كردو يك پخ كرد ، من ديگر چيزی نفهميدم . شجاعت را در خلوت شب نمیتوان به دست آورد ، همان طور كه آثار خلوتشب را در ميدان جنگ نمیشود كسب كرد . يك خصايص اخلاقی هست كه انسان جز در مكتب تشكيل خانواده نمیتواندآنها را كسب كند . [ تشكيل خانواده ] يعنی يك نوع علاقمند شدن بهسرنوشت ديگران . تا انسان زن نگيرد و بچه پيدا نكند و آن بچه شديداعواطف او را تحريك نكند و مثلا در مواقعی كه مريض میشود او را به هيجاننياورد ، يا مثلا لبخند بچه در او اثر نگذارد ، [ علاقمند شدن به سرنوشتديگران در او پديد نمیآيد ] . با مطالعه كتاب ، اين امر در او پيدانمیشود . تجربه نشان داده است كه اخلاقيون و رياضتكشها كه اين دوران رانگذراندهاند ، تا آخر عمر يك نوع خامی و يك نوع بچگی در آنها وجودداشته است . و يكی از علل اينكه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و يكعبادت تلقی شده |