يك شعری هست در عربی ، ظاهرا از ابوالعلاء معری يا ابن الراوندی است، از اينهايی كه در تاريخ اسلام معروف به زندقه هستند . میگويد :
كم عاقل عاقل اعيت مذاهبه |
و جاهل جاهل تلقاه مرزوقا |
هذا الذی ترك الاوهام حائرش |
و صير العالم النحرير زنديقا |
میگويد : چقدر آدمهای عاقل عاقل را آدم میبيند كه در راه زندگی درمانده، نمیداند از كدام طرف برود ، بيچاره است ، و چه نادانهای نادان كهانسان میبيند چه روزی فراوانی دارند . و اين چيزی است كه يك عالم نحريررا از دين برمیگرداند و زنديقش میكند . در صورتی كه او بايد در اينجا به عكس نتيجهگيری میكرد و میگفت بهدليل اينكه رزق تابع اين زرنگيها به اصطلاح نيست ، پس من بايد بفهمم كهتدبير رزق به دست كس ديگر است . اين منطق را هم ما زياد میبينيم ، و معلوم است كه يك حرف غلطی استو انسان نبايد علم و عقل را با اين مقياسها بسنجد . از اين هم عجالتامیگذريم .
تعقل از نظر معتزله و اشاعره
بيائيم سراغ آن جريانهايی كه در واقع به صورت مكتب پديد آمدند . يكیاز آنها ، مكتب اشعری و معتزلی است كه واقعا بزرگترين ضربتهايی كه درتاريخ اسلام به تعقل مسلمين وارد شده ، از ناحيه اين جريان است .از اواسط قرن دوم هجری ، در دنيای اسلام ، راجع به تفكر در