حقارت به نفس خود وارد كرده است . اينجا طمع به اين جهت محكوم شدهاست كه انسان را خوار میكند . مبنای اين خلق پليد ، حقارت نفس ذكر شده. « و رضی بالذل من كشف عن ضره » . شرعا مكروه است كه انسان اگرگرفتاری و ابتلائی دارد پيش هر كس كه رسيد بگويد ، چون اين امر آدمی راحقير میكند . حديثی از حضرت صادق هست كه در " داستان راستان " نقل كردهام : مردیآمد خدمت حضرت صادق و شكايت از روزگار كرد كه چنين و چنانم ،درماندهام و قرض دارم . حضرت مقداری پول به او دادند . او گفت : منمقصودم اين نبود كه بخواهم چيزی بگيرم ، خواستم شرح حالم را بگويم كهدعايی بفرماييد . فرمودند : من هم نگفتم مقصود تو اين بود ، ولی اين رابگير و به مصرف خودت برسان ، چيزی هم میگويم و آن اينست : « و لاتخبرالناس بكل ما انت فيه فتهون عليهم » ( 1 ) . هر گرفتاری كه داریجلوی مردم بازگو نكن [ زيرا ] نزد ايشان خوار میشوی و اين كار يعنی درزندگی شكست خوردهام . جمله : « و رضی بالذل من كشف عن ضره » يعنی آنكه درد و رنج و ناراحتیخود را جلوی مردم بازگو میكند به ذلت تن داده . « و هانت عليه نفسه منامر عليها لسانه » هر كس شهواتش را بر خود حكومت دهد نفسش را درمقابل خود خوار كرده . اين جمله خيلی پرمعنی است . جمله ديگری در نهجالبلاغه هست : « المنية و لا الدنيه » مرگ و نه پستی« و التقلل و لا التوسل » ( 2 ) . باز همان روح عزت نفس موج میزند .انسان چرا دست پيش ديگران دراز كند ؟ ! به كم میسازم و پاورقی : . 1 بحارالانوار . 34 / 47 . 2 حكمت ، . 396 |