[ به طول ركوع و سجود فرد نگاه نكنيد كه آن ، چيزی است كه او ] بدانعادت كرده و اگر بخواهد آن را ترك كند وحشت میكند . اين حديث خود دلالت میكند كه عادت ، ارزش اخلاقی يك كار را از ميانمیبرد و هيچ نمیتواند ملاك انسانيت و ايمان باشد . اينها هم میگويند هرچيزی - و لو بهترين كارها و فضائل انسانی باشد - همينقدر كه بصورت عادتدرآمد ارزش خود را از دست میدهد زيرا در اين صورت ، آن ملكه است كهبر انسان حكم میكند ، آن عادت است كه طبيعت ثانوی است و بر انسان حكممیكند چه عقل بپسندد و چه نپسندد . كانت و روسو سردسته اين مكتب هستند. روسو در كتاب " اميل " میگويد : " اميل را بايد عادت دهم كه بههيچ چيز عادت نكند " . درست نقطه مقابل عقيده قدما كه تربيت را فنتشكيل عادت میدانستند . پس غير از عادت ندادن روح ، تربيت چيست ؟تقويت روح و اراده كه در هر كاری نيروی عقل آزادانه بتواند فكر كند واراده اخلاقی آزادانه بتواند تصميم بگيرد و مخصوصا با عادتها مبارزه كند .اينست كه اين جور اشخاص گاهی كاری را كه ما بد میدانيم تجويز میكنند بهدليل اينكه يك خوب برای شخص عادت شده و در مقابل عادت بايد عصيانكرد . اينجاست كه مسئله آزادی اخلاقی در تربيت مطرح میشود . اينها در واقعمدافع آزادی در اخلاقند و آزادی را جوهر روح انسان میدانند و میگويندانسان به هيچ وسيله نبايد آزاديش سلب شود ، بايد آزاد باشد ، يعنی فقطبه حكم عقل و اراده اخلاقی خود كار كند و هيچ قدرتی بر او حكومت نكند ،حتی قدرت عادت . تقريبا میشود گفت حرفهای روسو در كتاب " اميل "بيشتر در اطراف مبارزه با عادت است . وی |