برايشان به وجود آورد تا توانست قمار را از ميان ببرد . يعنی در واقع يك خلاء روحی در ميان آنها وجود داشت و آن خلا منشأ اين گناه بود ، آن آدم فهميد كه اين خلا را بايد پر كرد تا بشود قمار را از بين برد ، و تا آن خلا به وسيله ديگری پر نشود نمیتوان آن را از ميان برداشت . اين است كه يكی از آثار " كار " جلوگيری از گناه است . البته نمیگويم صد درصد اينطور است ، ولی بسياری از گناهان منشأش بيكاری است . در جلسه پيش راجع به گناه فكری و خيالی صحبت كرديم كه گناه منحصر به گناهی كه به مرحله عمل برسد نيست ، گناه خيالی هم گناه است ، يعنی فكر گناه هم نوعی گناه است . البته فكر گناه تا به مرحله عمل نرسيده خود آن گناه نيست ، برخلاف فكر كار نيك كه اگر به وسيله مانعی به مرحله عمل هم نرسد ، در نزد خدا به منزله همان عمل خوب شمرده میشود . استعداديابی در انتخاب كار خيالات شيطانی میگردد . لهذا در مورد كار میگويند كه هر كسی بايد كاری را انتخاب كند كه در آن استعداد دارد ، تا آن كار علاقه او را به خود جذب كند . اگر كار مطابق استعداد و مورد علاقه نباشد و انسان آن را فقط به خاطر درآمد و مزد بخواهد انجام دهد ، اين اثر تربيتی را ندارد و شايد فاسد كننده روح هم باشد . انسان وقتی كاری را انتخاب میكند بايد استعداديابی هم شده باشد . هيچ كس نيست كه فاقد همه استعدادها باشد ، منتها انسان خودش |