اساس اين است كه همه موجودات به سوی كمال میروند و كمال مطلق خداونداست ، يعنی همه چيز به سوی خداوند در حركت است . اين يك بحث است كهاز بحث ما بيرون است . بعد میآييم سراغ عبادت انسان ، يعنی كارهای اختياری انسان . مطلبی كهايشان میخواستند بگويند ، مطلب درستی است ، و آن اين است كه فقهاء اينرا مطرح كردهاند كه هر عملی ، اگر انسان آن عمل را به داعی - يعنی بهانگيزه - رضای خدا انجام بدهد میشود عبادت ، البته عملی كه پيكرهاش همصلاحيت داشته باشد . يعنی هر عملی كه فی حد ذاته ، عمل خوبی باشد ومصلحت ، باشد ، اگر انسان آن را برای خدا انجام بدهد و انگيزهاش در آنكار خدا باشد ، عبادت است . بنابراين ممكن است خوابيدن انسان همعبادت بشود . گفتهاند اگر كسی زندگيش را آنچنان تنظيم بكند كه هر كارشدر جا و در وقت واقع بشود ، خودش را هم آنچنان تربيت بكند كه واقعااعمالش را برای خدا انجام دهد ، او شبانه روز در عبادت است : خوابشعبادت است ، بيداريش عبادت است ، غذا خوردنش عبادت است ، راهرفتنش عبادت است ، لباس پوشيدنش عبادت است . همه كارهايش عبادتاست ، چون فرض اين است كه همه را برای خدا انجام میدهد . اين مطلبدرستی است ، و اين كه انسان بايد هميشه در حال عبادت باشد معنايش هميناست . به اين معنا يك لحظه هم نبايد باشد كه انسان در حال عبادت نباشد. ولی اشتباه نشود ، اين يك وقت سبب نشود كه ما خيال بكنيم چون هركاری كه مصلحت باشد اگر برای خدا انجام بدهيم عبادت است ، پس من درمطب خودم هستم ، فرض اين است كه كارم را برای خدا |