« من دسيها »( 1 ) . عذاب و رضايت وجدان معنی وجدان و الهامات وجدانی همين جا كاملا دانسته میشود : تذكر نفس ،توجه به خود ، و با توجه به خود ، درك كردن اينكه چه چيزی ملايم و مناسببا اين گوهر و جوهر است و چه چيزی متضاد با اوست ، و همين حالتی كه [به نام عذاب وجدان ] در همه مردم كم و بيش وجود دارد . اين مسئله "عذاب وجدان " در بشر چيست ؟ مسئله " رضايت وجدان " چيست ؟ واقعاانسان وقتی يك كارهای خاصی را انجام میدهد ، در عمق وجدان خويش راضیاست و برای خود موفقيت میداند كه اين كار را كرده ، و وقتی يك سلسلهكارهای ديگر را مرتكب میشود ، در عمق وجدان خود چنان ناراضی است و چنانيك قوهای او را سركوفت و رنج میدهد و ناراحت میكند كه از هر زندانخارجی بدتر است . چقدر از جانیها بودهاند كه خودشان به پای ميز محاكمهآمدهاند و گفتهاند مرا بكشيد ، من مستحق كشتن هستم . اين چه احساسی استدر انسان كه انسان نتواند خودش را تحمل كند ؟ ! اغلب جانيها همينطورهستند . در همين داستان كربلا میخوانيم كه بسيار نادم و دچار كابوس بودند. يكی از آنها به پرده كعبه آويخته بوده كه " خدايا مرا بيامرز اگر چهمیدانم كه نمیآمرزی " . اين جز وجدان او چه بوده ؟ خلبان هيروشيماعاقبت ، كارش به دارالمجانين كشيد . اين الهام فجور و تقوا ناشی ازپاورقی : . 1 سوره شمس ، آيات 7 تا . 10 |