آنقدر زير اين چوبها و هيزمها آتش میدهيد تا خود اينها كم كم مشتعل بشود و تنور با هيزم خودش مشتعل گردد . چنين به نظر میرسد كه آنجا كه راجع به عقل و تعقل - در مقابل علم و تعلم - بحث میشود نظر به همان حالت رشد عقلانی و استقلال فكری است كه انسان قوه استنباط داشته باشد . دو نوع علم ذهنم متوجه اين مطلب شده بود و شواهدی هم برايش جمع كردهام ) . میفرمايند : « العلم علمان » ( و در يك نقل ديگر : « العقل عقلان ) ، علم مطبوع و علم مسموع » ( يا : « عقل مطبوع و عقل مسموع ) ولا ينفع المسموع اذا لم يكن المطبوع » ( 1 ). علم دو علم است ، يكی علم شنيده شده ، يعنی فرا گرفته شده از خارج ، و ديگر علم مطبوع . علم مطبوع يعنی آن علمی كه از طبيعت و سرشت انسان سرچشمه میگيرد ، علمی كه انسان از ديگری ياد نگرفته و معلوم است كه همان قوه ابتكار شخص است . بعد میفرمايد : و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فايده ندارد . و واقعا هم همين جور است . اين را در تجربهها درك كردهايد : افرادی هستند كه اصلا علم مطبوع ندارند . منشأ آن هم اغلب سوء تعليم و سوء تربيت است ، نه اينكه استعدادش را نداشتهاند . تربيت و تعليم جوری نبوده كه آن نيروی مطبوع او را به حركت درآورد و پرورش بدهد . پاورقی : |