به زودی از دنيا میرود ، ديگر مطامعش به ماديات دنيا به كلی از بينمیرود - به عنوان اينكه پاسدار حق است و نبايد گذاشت حق قربانی بشود وسنت پايمال كردن حقوق جان بگيرد ، میآيد در كمال شجاعت از حق خودشدفاع میكند ، شخصا میرود به خانه خليفه وقت و فرمان را از او میگيرد .بعد آن فرمان را به عنف از ايشان میگيرند ، و سپس به شكل ديگری بااميرالمؤمنين در مسجد مدينه [ حاضر میشود ] و اوضاع عجيبی [ پيش میآيد ]كه آخر كار كه ديگر مجبور شد با آنها در بيافتد رسما در افتاد . شجاعت حضرت زينب ( س ) يا جريان حضرت زينب سلام الله عليها . اگر برای زن " جبن " به معنایيك خوی و خلق اخلاقی خوب بود ، حضرت زينب میبايست از همه زنهای ديگرترسوتر و بیشخصيتتر باشد و به اصطلاح معروف سرش از لاك خودش بيروننيايد . مگر دم دروازه كوفه كسی زينب را مجبور كرده بود كه بيايدسخنرانی بكند ؟ مگر سخنرانی قابل اجبار است ؟ ! يا در مجلس ابن زيادمگر كسی زينب را مجبور كرده بود كه آنچنان در مقابل ابن زياد بايستد - وحتی به او ناسزا بگويد - كه واقعا خطر كشته شدن خودش و كسانش وجودداشت ؟ ! و بالاتر از اين ، در مجلس يزيد است با آن طنطنه و دبدبه كهخيلی با مجلس ابن زياد فرق میكرد ، چون اولا ابن زياد حاكم بود و يزيدخليفه ، و ثانيا ابن زياد در كوفه بود و يزيد در شام ، و شام به اعتباراينكه مجاور با بيزانس ( قسطنطنيه آن وقت ) بود ، معاويه به بهانهاينكه ما بايد شوكت ظاهری اسلام را حفظ كنيم ، |